هدف اصلی از ارسال رسل و انبیای الهی چیست؟ مقصد نهایی دین در جامعه کدام است؟ عدالت یا هدایت؟
عدالت، به معنی "هر چیز را در جای خود قرار دادن" می باشد. عدالت اجتماعی یعنی جامعه انسانی در پرتو دین به جایی برسد که هیچ ظلمی در کار نباشد، همه انسان ها در جامعه به حقوق خود برسند، منابع، ثروت، امکانات و دانش به طور عادلانه (و نه لزوما برابر) بین مردم تقسیم شده باشد و غیره.
هدایت یعنی مردم به وجود خدا و انبیاء و اولیاء الهی و جهان آخرت و سعادت اخروی خود آگاه و به لوازم آن یعنی تبعیت از دستورات الهی و تعقل در خلقت زمین و آسمانها مطلع و معتقد شوند و نتیجتا به پیروی از دستورات الهی بپردازند و از هر گونه ظلم و فساد در زمین دوری کنند.
بین عدالت و هدایت فرق است. می توان جامعه ای را متصور شد که مردم در آن با کمال صلح و آرامش زندگی می کنند و به یکدیگر ظلم نمی کنند. حقوق آنها توسط حکومت و حقوق حکومت توسط آنها محترم شمرده می شود و کلیه منابع جامعه بین مردم به عدالت تقسیم شده است. اما ضمنا این جامعه از هدایت الهی بهره ای نبرده است. مردم آن به دنیای آخرت معتقد و به لوازم آن که عمل صالح در دنیا و ایمان و فهم است، پایبند نیستند.
اما از سوی دیگر، در معنای هدایت، عدالت نهفته است: جامعه ای که به هدایت رسیده، در پرتو رشد فکری ایمانی و همچنین عمل به دستورات و احکام الهی، قطعا به عدالت نیز دست می یابد. هدف اساسی دین، به کمال و سعادتمندی رساندن تک تک انسانها است که عدالت نیز ایستگاه میانی برای چنین هدفی است.
در تعالیم قرآنی هم، دو مرتبه برای هدف از رسالت انبیاء ذکر شده است:
در چند سال اخیر خصوصا بر واژه عدالت بسیار تاکید می شود. گاهی می شنویم که این هدف برترین هدف انبیاء خوانده می شود. با تفاسیر بالا، مشخص است که چنان تعابیری قطعا ناقص و غامضانه است.
اما ثمر و فایده این بحث چیست؟ وقتی قرار است هدایت هدف برتر انبیاء باشد، راه رسیدن به هدایت، از بی هدایتی نیست. از دروغ و فساد و رشوه و تقلب و ظلم به بندگان خدا نمی گذرد. اما اگر عدالت (اجتماعی) هدف اصیل شناخته شد، ممکن است هر گونه بی هدایتی یا بی دینی هم برای رسیدن به نقطه عدالت، مجاز شمرده شود. عدالتی که با زور و بدون آزادی و اختیار انسان ها، فساد، تقلب و خلاصه تفسیر به رای و اجرای سلیقه ای احکام الهی به دست بیاید، مطلوبیت الهی ندارد.
عدالت، به معنی "هر چیز را در جای خود قرار دادن" می باشد. عدالت اجتماعی یعنی جامعه انسانی در پرتو دین به جایی برسد که هیچ ظلمی در کار نباشد، همه انسان ها در جامعه به حقوق خود برسند، منابع، ثروت، امکانات و دانش به طور عادلانه (و نه لزوما برابر) بین مردم تقسیم شده باشد و غیره.
هدایت یعنی مردم به وجود خدا و انبیاء و اولیاء الهی و جهان آخرت و سعادت اخروی خود آگاه و به لوازم آن یعنی تبعیت از دستورات الهی و تعقل در خلقت زمین و آسمانها مطلع و معتقد شوند و نتیجتا به پیروی از دستورات الهی بپردازند و از هر گونه ظلم و فساد در زمین دوری کنند.
بین عدالت و هدایت فرق است. می توان جامعه ای را متصور شد که مردم در آن با کمال صلح و آرامش زندگی می کنند و به یکدیگر ظلم نمی کنند. حقوق آنها توسط حکومت و حقوق حکومت توسط آنها محترم شمرده می شود و کلیه منابع جامعه بین مردم به عدالت تقسیم شده است. اما ضمنا این جامعه از هدایت الهی بهره ای نبرده است. مردم آن به دنیای آخرت معتقد و به لوازم آن که عمل صالح در دنیا و ایمان و فهم است، پایبند نیستند.
اما از سوی دیگر، در معنای هدایت، عدالت نهفته است: جامعه ای که به هدایت رسیده، در پرتو رشد فکری ایمانی و همچنین عمل به دستورات و احکام الهی، قطعا به عدالت نیز دست می یابد. هدف اساسی دین، به کمال و سعادتمندی رساندن تک تک انسانها است که عدالت نیز ایستگاه میانی برای چنین هدفی است.
در تعالیم قرآنی هم، دو مرتبه برای هدف از رسالت انبیاء ذکر شده است:
- لقد انرلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان، "لیقوم الناس بالقسط" [برقراری عدالت]
- کتاب انزلناه الیک "لتخرج الناس من الظلمات الی النور" [هدایت]
در چند سال اخیر خصوصا بر واژه عدالت بسیار تاکید می شود. گاهی می شنویم که این هدف برترین هدف انبیاء خوانده می شود. با تفاسیر بالا، مشخص است که چنان تعابیری قطعا ناقص و غامضانه است.
اما ثمر و فایده این بحث چیست؟ وقتی قرار است هدایت هدف برتر انبیاء باشد، راه رسیدن به هدایت، از بی هدایتی نیست. از دروغ و فساد و رشوه و تقلب و ظلم به بندگان خدا نمی گذرد. اما اگر عدالت (اجتماعی) هدف اصیل شناخته شد، ممکن است هر گونه بی هدایتی یا بی دینی هم برای رسیدن به نقطه عدالت، مجاز شمرده شود. عدالتی که با زور و بدون آزادی و اختیار انسان ها، فساد، تقلب و خلاصه تفسیر به رای و اجرای سلیقه ای احکام الهی به دست بیاید، مطلوبیت الهی ندارد.