سال 76 بود و ما مشغول امتحانات نهایی. دقیق یادم هست که رهبر انقلاب همان زمانها سخنرانی معروفشان در مورد "نقش خواص و عوام در حادثه عاشورا" را ایراد کرده بودند. ظاهرا ابتدا در جمع سپاهیان و بعد هم اشاره هایی در نماز جمعه.
سخنرانی را آن موقع ها خیلی دوست داشتم. خیلی جالب بود. کتاب هم فوق العاده است و پیشنهاد می کنم حتما بخوانیدش.
اینکه چه شد که جامعه اسلامی آن زمان، به جایی رسید که امام حسین (ع)، فرزند پیغمبر را شهید می کند حتما جای بررسی دارد. (هیمنجا بد نیست بگویم که پر واضح است که شرافت امام حسین (ع) تنها به فرزند پیغمبر بودن نیست). اما همچنین نباید این مساله را از ذهن دور داشت که ممکن است در جامعه اسلامی، کار به جایی برسد که فردی مثل امام حسین (ع) باید قیام کند و تا جایی پیش برود که خونش هم ریخته شود، تا بلکه جامعه اصلاح شود. در واقع باید دو چیز را از هم تفکیک کنیم:
عاشورا چه بود؟ اینکه "کار امت اسلامی به جایی رسید" که برای اصلاحش لازم باشد فردی "کشته شود". یعنی دو وجه دارد:
گاهی گفته می شود "ما نمی گذاریم عاشورا تکرار شود" یا اینکه می گویند "ما واقعه عاشورا را از نو می نویسیم". این را اغلب بعضی طرفداران حکومت جمهوری اسلامی هم می گویند. معنی این جمله ها چیست؟ اغلب منظورشان این نیست که نمی گذارند جامعه اسلامی به انحراف کشیده شود. بلکه منظورشان آن است که این بار نمی گذاریم کسی قیام کند، یا اینکه نمی گذاریم جناح باطل خون جناح حق را بریزد! برادران! مساله اینها نیست. نگذارید جامعه به انحراف کشیده شود، ولی اگر شد، برای اصلاح آن عاشورا اجتناب ناپذیر است. در این صورت سعی کنید در جناح باطل نباشید.
کاری که امام حسین (ع) در عاشورا و کربلا انجام داد، "ریختن" خون نبود، "ریخته شدن" خون بود، "کشتن" نبود، "کشته شدن" بود. در غیر اینصورت نباید با 72 نفر در مقابل 30 هزار نفر می جنگید. او رفت تا کشته شود. لذا اگر ما دنباله رو امام حسین (ع) هستیم، فاعدتا باید اسلام را با "ریخته شدن" خون حمایت کنیم نه با "ریختن" خون. تمام مشکلات ما از زمانی شروع شد که فکر کردیم اسلام را می شود با "زدن"، با "بستن"، با "زور" و نهایتا با "کشتن" می شود حفظ کرد. نفهمیدیم که اسلام با "دوستی"، "محبت"، "آزادی" و نهایتا با "کشته شدن" است که حفظ می شود.
من یک وقتی گفتم که جا دارد ملت اسلام فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم کار کشور اسلامی به جایی رسید که همین مردم مسلمان از وزیرشان، امیرشان و . . . در کوفه و کربلا جمع بشوند و جگر گوشه همین پیغمبر را با آن وضع به خاک و خون بکشند؟البته خط اصلی سخنرانی، بسیار شبیه به کتابی از استاد سید جعفر شهیدی است به نام "پس از پنجاه سال"، که کوششی است در بازخوانی واقعه عاشورا که "پنجاه سال" بعد از وفات پیغمبر اتفاق می افتد. این کتاب استاد شهیدی، که سال 59 نوشته شده است، شاید از پر فروشترین کتاب های تاریخ ایران باشد، که تا 10به حال به چاپ چهل ام هم رسیده است.
سخنرانی را آن موقع ها خیلی دوست داشتم. خیلی جالب بود. کتاب هم فوق العاده است و پیشنهاد می کنم حتما بخوانیدش.
اینکه چه شد که جامعه اسلامی آن زمان، به جایی رسید که امام حسین (ع)، فرزند پیغمبر را شهید می کند حتما جای بررسی دارد. (هیمنجا بد نیست بگویم که پر واضح است که شرافت امام حسین (ع) تنها به فرزند پیغمبر بودن نیست). اما همچنین نباید این مساله را از ذهن دور داشت که ممکن است در جامعه اسلامی، کار به جایی برسد که فردی مثل امام حسین (ع) باید قیام کند و تا جایی پیش برود که خونش هم ریخته شود، تا بلکه جامعه اصلاح شود. در واقع باید دو چیز را از هم تفکیک کنیم:
- کشتن امام حسین (ع) امری مذموم است
- کشته شدن امام حسین (ع)، امری پسندیده است
عاشورا چه بود؟ اینکه "کار امت اسلامی به جایی رسید" که برای اصلاحش لازم باشد فردی "کشته شود". یعنی دو وجه دارد:
- انحراف در جامعه اسلامی
- قیام تا سر حد کشته شدن برای اصلاح آن
گاهی گفته می شود "ما نمی گذاریم عاشورا تکرار شود" یا اینکه می گویند "ما واقعه عاشورا را از نو می نویسیم". این را اغلب بعضی طرفداران حکومت جمهوری اسلامی هم می گویند. معنی این جمله ها چیست؟ اغلب منظورشان این نیست که نمی گذارند جامعه اسلامی به انحراف کشیده شود. بلکه منظورشان آن است که این بار نمی گذاریم کسی قیام کند، یا اینکه نمی گذاریم جناح باطل خون جناح حق را بریزد! برادران! مساله اینها نیست. نگذارید جامعه به انحراف کشیده شود، ولی اگر شد، برای اصلاح آن عاشورا اجتناب ناپذیر است. در این صورت سعی کنید در جناح باطل نباشید.
کاری که امام حسین (ع) در عاشورا و کربلا انجام داد، "ریختن" خون نبود، "ریخته شدن" خون بود، "کشتن" نبود، "کشته شدن" بود. در غیر اینصورت نباید با 72 نفر در مقابل 30 هزار نفر می جنگید. او رفت تا کشته شود. لذا اگر ما دنباله رو امام حسین (ع) هستیم، فاعدتا باید اسلام را با "ریخته شدن" خون حمایت کنیم نه با "ریختن" خون. تمام مشکلات ما از زمانی شروع شد که فکر کردیم اسلام را می شود با "زدن"، با "بستن"، با "زور" و نهایتا با "کشتن" می شود حفظ کرد. نفهمیدیم که اسلام با "دوستی"، "محبت"، "آزادی" و نهایتا با "کشته شدن" است که حفظ می شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر