۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

آزاد اندیشی، لازمه جنبش نرم افزاری

جنبش نرم افزاری که چند سال پیش مقام معظم رهبری اولین بار از آن استفاده کردند، را می توان موتور محرک واقعی پیشرفت و توسعه کشور خواند. در دنیای امروزی که اقتصاد بر مبنای دانش است، و سیاست و اداره ملک و آموزش و خلاصه همه چیز نسبت به دوران قبل تر، دستخوش تغییر شده است، تنها دانش محوری است که می تواند توسعه را برای کشورها به ارمغان بیاورد.

صد البته بر این اعتقاد نیستم که دوای درد ما صرفا در علم و دانش است. دانشی که به تقوا مجهز نباشد، تیغی است در دست زنگی مست که دمار از روزگار انسان در خواهد آورد.

دزدی که با چراغ آید، گزیده تر برد کالا.

اما باید در معنای دانش و نیز در معنای تقوا دقت کرد. متاسفانه تجربه قرون وسطی هم اکنون دین را در موقعیتی قرار داده است که هر که دم از دین بزند، مخالف دانش معرفی می شود و یا از سوی "مدعیان دین داری"، هر که به علم روز استناد کند، مخالف دین است! باید در تعریف متقیان و عالمان دقت کرد. اسلام، دین داری را در عالم بودن می داند و امام جعفر صادق (ع) فرمودند

دوست دارم جوان یا عالم باشد یا متعلم و دانش آموز و دانش جو.

دین مدار واقعی باید به معنای واقعی کلمه "بنده دانش" باشد؛ "بنده دانش" یعنی هر حرف درستی را شنید بپذیرد. هر حرف حقی را شنید، تسلیم گردد. و مگر اسلام جز این است؟ "هر حرف صحیحی" باید توسط مسلمان واقعی قبول شود و "هر حرف نادرستی" رد گردد. آیا این جز معنای حق است؟ و حق مداری یعنی آزاد اندیشی؟

آزاد اندیشی یعنی حرف حق را بپذیری ولو بر خلاف سلیقه ات باشد، متضاد با سنت هایت باشد، مخالف منافعت باشد، حتی بالاتر، حرف حق را بپذیری حتی اگر بر خلاف دینت باشد. اشتباه نشود؛ حرف حقی نخواهد بود که بر خلاف اسلام واقعی باشد، بلکه اسلام های خود ساخته ما هستند که با دانش در تضاد قرار می گیرند، با حرف حساب زاویه پیدا می کنند و الا اسلام واقعی - که دست کمتر کسی از ما بدان رسیده است - تماما علم و نور است. و سراسر دعوت به تعقل و تفهم و علم و درک و شعور.

اگر روزی تحت هر عنوانی، به نام وطن دوستی، تجدد، پیشرفت و توسعه، حتی به نام اسلام، خواستند آزاد اندیشی ای را به ما تحمیل کنند که نتایجش از پیش معلوم است، بدانیم یک جای کار ایراد دارد. آزاد اندیشی پیش داوری ندارد. حب و بغض ندارد. کینه بردار نیست. بر عکس، تماما تواضع در برابر حق است که فرمود

"قل الحق ولو کان علیک"

بر این اساس، آیا رد کردن نتایج علمی، مثلا علوم انسانی، آن هم به شکل یک جا و در هم با آزاد اندیشی همخوانی دارد؟ فکر نمی کنم با هیچ مقوله ای بشود اساسا اینطور کلی برخورد کرد. نظریات یک دانش را یک جا رد کرد یا قبول کرد. آرا فلان دانشمند را کلا پذیرفت یا کلا نپذیرفت. در طول تاریخ اصولا دانش همین گونه توسعه یافته است که فردی آمده و کاری کرده، نفر بعدی بخشی از کار او را قبول کرده و بقیه را رد کرده و آن را توسعه داده، و همینطور مسلسل. در حوزه علوم دینی هم همینطور است! کاری که شیخ مرتضی انصاری که در قرن معاصر زندگی می کرده است انجام داده، قطعا قابل مقایسه با کار شیخ مفید که در قرون چهار و پنج می زیسته نیست! چه بسا شیخ مفید (علیه الرحمه) چیزهایی را نمی فهمیده که امروز طلبه های مبتدی هم بفهمند.

همین را تعمیم بدهیم به علوم انسانی غربی. درست است که فرضیاتی در این علوم انسانی هست که ناقص است. اسلام فرضیات بیشتری در باب شناخت انسان دارد که غربی ها (اینجا می شود گفت همه آنها) ندارند. در باب عالم غیب و سعادت اخروی انسان و غیره. اما جدا از این ها، آیا نتایج کارهای تحقیقاتی غربی ها در زندگی روزمره قابل استفاده نیست؟ آیا علوم مدیریتی، آموزشی (نه تربیتی)، حکمرانی، مشتری مداری، سیاست خارجه، جامعه شناسی و روان شناسی که همه از علوم انسانی هستند، قابل استفاده نیستند؟ یعنی هیچ و واقعا هیچ نکته ای ندارند که برای مومن، که به فرموده پیغمبر اکرم (ص)
  • گمشده اش حکمت است، و
  • حکمت را حتی در چین می جوید، و
  • حکمت را حتی از منافق می آموزد
مفید باشد؟ به نظرم جواب سوال فوق مثبت است: آزاد اندیشی لازمه جنبش نرم افزاری است

۱ نظر:

  1. لذت بردم از مطلب زیبا که نوشتی عزیز
    امیدوارم سرافراز باشی

    پاسخحذف