۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

سنت نامگذاری سال ها

نام گذاری سال ها، سنت خوبی است که چند سالی است توسط مقام معظم رهبری انجام می شود. این نامگذاری ها، می تواند سمت و سوی جرکت های کلی و جزئی ملت و دولت را تعیین کند. در کتاب های مدیریتی هم به اینگونه اسم گذاری ها اشاره می شود. این اسم گذاری ها را می توان به مثابه "تعریف پروژه" در نظر گرفت؛ یک عبارت حداکثر تک خطی که نقطه هدف را مشخص می کند.

در دنیا هم چنین اسم گذاری هایی صورت می گیرد. حتما می دانید که هر سال، یونسکو و دیگر سازمان های بین المللی، نامگذاری هایی برای سال می کنند. اما اتفاقی که می افتد این است که اولا وضعیت فعلی را دقیقا بررسی می کنند و ثانیا نقاط هدف را به صورت کاملا مشخص و قابل اندازه گیری، مشخص می کنند و ثالثا مراحل و قدم های میانی را برای رسیدن به آن اهداف تعیین می کنند. در هر برهه زمانی هم، به بررسی وضعیت فعلی، دستاورد ها، نقاط ضعف و قوت و تغییرات جرئی در راهبرد ها و روش ها می پردازند. طبیعی است که در آخر سال، در راستای آن شعار و نامگذاری اولیه حرکت شده است و به اهداف مشخص و معینی هم دست یافته اند.

در ایران اما متاسفانه این حرکت خوب، ادامه پیدا نمی کند. هیچ حرکت مدون و مشخصی از سوی هیچ نهادی، در جهت تبیین اینکه بالاخره باید به کجا برسیم صورت نمی گیرد. طبیعتا تمام حرکت ها، حرکت های کور و بی برنامه است؛ و یا اگر هم سازمان یا نهادی، برنامه ای تدوین کرده باشد، بعضا به علت بی برنامگی یا برنامه های سلیقه ای سازمان های دیگر، مفید نخواهد بود و هماهنگی بین برنامه های فراسازمانی وجود ندارد.

از طرفی، سازمان هایی که خیلی ادعای ولایت و طرفداری از مقام رهبری را دارند، شروع به حرکت های تبلیغی سطحی و شعاری می کنند که از عوام زده هم آن طرف تر است. مثلا شهرداری تهران، در همان روزهای نخستین سال، اقدام به چاپ و نصب انواع بنرهای تبلیغی در ابعاد بزرگ (با هزینه گزاف) در جای جای شهر می کند که سال "همت مضاعف، کار مضاعف" را تبریک گفته اند و تصویر مقام معظم را هم آورده اند. گویی کسی نمی داند سال 89، چه نامی دارد و یا مردم، تمثال مقام رهبری را فراموش کرده اند! آقایان! باور کنید که در علوم ارتباطی، به این روش ها می گویند ضد تبلیغ! یعنی اگر خدای ناکرده کسی قصد دشمنی با مقام رهبری را داشته باشد، باید دقیقا همین کار را بکند!

بگذارید یک مثال بزنم: در بسیاری از کشور های دنیا، تبلیغ سیگار ممنوع است. ترفندی که برخی شرکت های سیگار سازی می زنند این است که تصویر سیگار خود را می اندازند و می گویند "حتی سیگار وینستون هم سرطان زا است" (همین هم ضد تبلیغ شد ها!)

بسیاری از سازمان ها، از این نامگذاری ها تنها در سربرگ ها و ابتدای نامه ها و یا مقدمه طرح های توجیهی، آن هم به صورت شعاری و بعضا بیش از اندازه، استفاده می کنند و کلا این حرکت سازنده را زیر سوال می برند. تکرار مداوم این شعار، بدون فکر و برنامه، خود نوعی تمسخر است. مثل پدری که به پسر بگوید برایم آب بیاور. اگر پسر هر 2 دقیقه یک بار، یک پارچ آب برای پدر بیاورد، آیا پدر نمی رنجد؟ که تو داری من را مسخره می کنی؟ و الا یک پارچ آب برایم کافی است؟

راستی! نام امسال، فوق العاده نام خوبی است. در این سالی که پیش بینی می شود رکود تمام کشور را فرا گیرد و موج بیکاری و واردات و تورم کشور را تهدید کند و رشد اقتصادی، منفی شود؛ امید است که شعار "همت مضاعف، و کار مضاعف" ،حتی به صورت شعاری هم که شده، باعث تعریف پروژه ها و کارهای عمرانی و تولیدی شود و چرخش پول در کشور را سبب شود.

پس از نگارش: چند تصویر که بعد از 50 روز از فرمایشات مقام معظم، هنوز دیده می شوند:






۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

معزولی و شرط خردمندی

قبل از عید با یکی از دوستان، تلفنی صحبت می کردم. می گفت علیرغم انتقاداتی که به برخی تصمیمات مقامات دولتی دارد، در یک پست مشاوره نسبتا بالا در سیستم دولتی مشغول به کار شده است. فکر می کرد از او انتقاد می کنم یا حداقل تعجب می کنم. اما وقتی دید او را درک و حتی تحسین می کنم، شاید کمی تعجب کرد. واقعیت این است که مدت کمی نیست که هم سنخ های من و او از این مملکت می روند و در ینگه دنیا، بی دغدغه به زندگی و کار علمی و تحقیقاتی و حرفه ای خود می پردازند. و من و او که پذیرفته ایم در این کشور کار کنیم، باید انواع سختی ها و مرارت ها را ببینیم و دم بر نیاوریم. سهل است، باید شاهد باشیم که مدعیان و بی هنرانی در جای جای سیستم دولتی، چگونه ثروت ملی را به تاراج می دهند و ما را هم به نفهمی و چیزهای دیگری که خود لایقش هستند، متهم می کنند.

اما در دلم او را تحسین کردم، و وقتی گفت که نفوذی دارد که می تواند افراد توانمند را هم به مجموعه شان اضافه کند، یک نفر را به او معرفی کردم و به او گفتم اگر کمکی خواست حتی می تواند روی من (اگر به نظر او توانمند هستم) حساب کند. دیگر از این شوکه شد؛ فکر نمی کرد حاضر باشم کار خصوصی را ول کنم و مجددا به کار دولتی بر گردم. اما به او گفتم اگر بتوانم مشکلی از مشکلات این مردم و این ممکلت حل کنم، حاضرم حتی کار دولتی بکنم و مجموعه ای که با هزار زحمت به جایی رسانده ام را نیمه کاره رها کنم. البته تاکید کردم که نه در سمت های پایین، بلکه در سمت های تصمیم گیر و تاثیر گذار. و باز به این شرط که اختیارات لازم و کافی را بدهند و از من نخواهند که ظرف نه ماه یا یک سال، استعفا بدهم و یا برکنارم کنند! البته شاید زیادی متوقع هستم، ولی واقعا معتقدم که حتی اگر کسی دولت را قبول ندارد، باید توانمندی خود را در خدمت دولت و مردم قرار دهد. اما دولت هم باید این ظرفیت را برای بهره مندی ایجاد کند. من برای خدمت رسانی به دولتی که شاید انتقاداتی هم به آن داشته باشم، آماده ام؛ به شرط اینکه آنها هم بخواهند...

باری، چند روز بعد اما منصرف شدم، و دلیلش این بود که واقعا فکر نمی کنم بتواند شروط من را برآورده کند، حتی اگر چنان تصور کند و قول دهد. همان شب هم، این حکایت از سعدی را در گلستان دیدم:
یکی از وزرا معزول شد و به حلقه درویشان درآمد. اثر برکت صحبت ایشان در او سرایت کرد و جمعیت خاطرش دست داد. ملک بار دیگر برو دل خوش کرد و عمل فرمود. قبولش نیامد و گفت معزولی به نزد خردمندان بهتر که مشغولی

آنان که به کنج عافیت بنشستند **** دندان سگ و دهان مردم بستند
کاغذ بدریدند و قلم بشکستند **** دست زبان حرف گیران رستند

ملک گفتا هر آینه ما را خردمندی کافی باید که تدبیر مملکت را بشاید گفت ای ملک نشان خردمند کافی جز آن نیست که به چنین کارها تن ندهد.

همای بر همه مرغان از آن شرف دارد **** که استخوان خورد و جانور نیازارد

سیه گوش را گفتند ترا ملازمت صحبت شیر به چه وجه اختیار افتاد گفت تا فضله صیدش می‌خورم وز شر دشمنان در پناه صولت او زندگانی می‌کنم گفتندش اکنون که به ظلّ حمایتش در آمدی و به شکر نعمتش اعتراف کردی چرا نزدیک تر نیایی تا به حلقه خاصانت در آرد و از بندگان مخلصت شمارد گفت همچنان از بطش او ایمن نیستم.

اگر صد سال گبر آتش فروزد **** اگر یک دم درو افتد بسوزد

افتد که ندیم حضرت سلطان را زر بیاید و باشد که سر برود و حکما گفته‌اند از تلوّن طبع پادشاهان بر حذر باید بودن که وقتی به سلامی برنجند و دیگر وقت به دشنامی خلعت دهند و آورده‌اند که ظرافت بسیار کردن هنر ندیمان است و عیب حکیمان.

تو بر سر قدر خویشتن باش و وقار**** بازی و ظرافت به ندیمان بگذار

۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

تحریم ها، واردات و فواید شرور

پرده اول
شهید مطهری در کتاب عدل الهی، به این نکته اشاره می کند که شُرور و بدی ها، فی نفسه بد نیستند؛ و تنها "به نسبت چیزهای دیگر" است که آنها را بد می شناسیم. مثلا نیش عقرب اگر بد است، برای ما انسان ها و به اعتبار اینکه ما را می کشد بد است؛ و الا برای خود عقرب، خیلی هم چیز خوبی است. دلیلش را هم مفصل بحث می کند، که از حوصله بحث ما خارج است.

پرده دوم
در پس هر واقعه بدی که برایمان رخ می دهد، اتفاقات خوبی هم هست که با چشم تیزبین می شود آنها را دید.

گر ایزد ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری

مهم این است که از هر واقعه، استفاده مناسب را ببریم و به رشد و فهم و عقل خود اضافه کنیم. انسان مومن درمانده و ناامید نمی شود؛ و در هر موقعیتی، سعی می کند بیشترین بهره را ببرد.

افرادی را دیده اید که از نعمت دست محرومند اما با پاهایشان، تمام کارهایی که من و شما با دست انجام می دهیم را انجام می دهند و چه بسا حتی نقاشی هم می کنند و مثلا پیانو هم می نوازند؟ یا آنها که نابینا هستند و با دستانشان و قوه لامسه، چیزها را شناسایی می کنند؟ محروم بودن از نعمت، باعث شده در حوزه ای دیگر ورزیده شوند. افرادی باید با نیش عقرب کشته شوند تا انسان پس ازمدت ها، داروی آن و پادزهر آن را کشف کند. عده ای باید از بیماری سل بمیرند تا داروی آن کشف شود. این طبیعت دنیا است.

پرده سوم
تحریم های آمریکا علیه ایران، بی شک باعث قوی تر شدن ایران در حوزه هایی شده است؛ خصوصا در حوزه هایی که با ممانعت بیشتری روبرو بوده ایم. بی دلیل نیست که عده ای می گویند تحریمها ایران را قوی تر کرده است. اما فراموش نکنیم که کودکان آفریقایی که با فقر و بیماری دست و پنجه نرم می کنند نیز به نسبت، بسیار مصون ترند نسبت به بیماری ها تا ما که از حداقل هایی از سلامت برخورداریم.

بی پرده
همه موارد فوق را قبول داریم. اما آیا هیچ آدم عاقلی برای قوی تر شدن پاهایش، دستانش را قطع می کند؟ آیا برای کشف داروی جدید، باید بیماری را عمدا بین همه مردم منتشر کنیم؟ آیا برای قوی تر شدن در حوزه هایی، باید به استقبال تحریم ها برویم؟ آیا برای مصون شدن نسبت به بیماری ها، باید در کثافت و فقر و تعفن زندگی کنیم؟

این چه منطقی است که می گوید اگر سیستم دفاعی s300 را به ما ندادند (با اینکه پولش را داده ایم)، چه بهتر، چون مجبور می شویم خودمان بسازیم! (فرموده آقای علاءالدین بروجردی) خب اگر اینطور است، چه بهتر که چند سالی تمام در ها را به روی تمام محصولات خارجی ببندیم و خودمان همه چیز را تولید کنیم. کاری که ژاپن بعد از جنگ کرد و آلمان بعد از جنگ هم به نوعی همین کار را کرد. اتفاقا موفق هم بودند. چرا "منتظر" شویم که آیا دیگران ما را تحریم بکنند یا نکنند؟ چرا خودمان به پیشواز نمی رویم؟

اما اشتباه نشود. اگر بفرمایید که آقای احمدی نژاد هم همین رویه - حرکت به سوی تحریم ها - را در پیش گرفته اند، خواهم پرسید پس سیاست واردات بی رویه که دارد اجرا می شود، در کجای این منظومه قرار می گیرد؟

۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

حکمت

ازمعصوم(ع)
پرسيدندوشنيدند؛

واجب؟
اطاعت خدا
واجب تر؟
ترك گناه
نزديك؟
قيام قيامت
نزديكتر؟
مرگ
عجيب؟
دنيا
عجيب تر؟
محبت به دنيا
سخت؟
لحظه ورودبه قبر
سخت تر؟
ورودبه قبر بى زاد و توشه