۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

نکاتی در مورد یکی از استدلال های صحت انتخابات

یکی از استدلال هایی که در تایید انتخابات دهم ریاست جمهوری و عدم تقلب در آن ارائه شد، این بود که "فاصله بین دو رای آن چنان زیاد است که امکان تقلب وجود ندارد". در این مطلب نمی خواهم اثبات کنم تقلبی صورت گرفته یا نه و موضعی هم نمی گیرم، تنها می خواهم در مورد این نحوه استدلال بحث کنم.

وقتی دو نفر در مورد یک موضوع اختلاف دارند، باید دلایلی که می آورند، حقایق اثبات شده و دلایل متقن و بدون شک و شبهه باشد و حداقل بتوان با تحقیق اندک یا حتی زیاد، درستی آن ها را اثبات کرد. عقل سلیم نمی پذیرد که در دعوا، یکی از طرفین برای اثبات ادعای خویش، همان ادعا را با بیان دیگر عنوان کند و آن را به عنوان مدرک و دلیل به محکمه ارائه کند.

در مورد این انتخابات هم، عده ای معتقد بودند که انتخابات در سالم ترین وضع ممکن انجام گرفته است و عده ای هم نسبت به نتایج انتخابات معترض بودند و معتقد به اینکه در آرا مردم دستکاری شده است. به بیان دیگر، دسته اول معتقدند که اختلاف آرا دقیق و واقعی است و دسته دوم بر این باورند که این اختلاف آرا دستکاری شده است و اصولا باید میزان آرا به نحو دیگری می بود.

حال آیا صحیح است که یک طرف دعوا (دسته اول)، برای اثبات ادعای خود، همان ادعا را به شکل دیگری بیان کند و این بیان دوم را به عنوان "دلیل" به محکمه عقل و وجدان مردم ارائه نماید؟ دوستان، همین جمله ای که می فرمایید :"فاصله بین دو رای آن چنان زیاد است که امکان تقلب وجود ندارد"، دقیقا همین جمله است که مورد مناقشه است! شما تنها بیان را عوض کرده اید. محتوا همان مورد بحث است.

از طرف دیگر، بر فرض که قبول کنیم این جمله، تکرار ادعا نیست و یک حقیقت مستقل دیگر است. سوال اساسی آنجاست که آیا واقعا این استدلال تا چه میزان صحیح است؟ اولا لازم نیست حجم تقلب، بر فرض 11 میلیون رای باشد. بلکه با توجه به نحوه انتخاب برنده انتخابات، حتی اگر تنها 6 میلیون رای هم جابجا شده باشد، نتیجه انتخابات عوض می شود. ضمن اینکه ممکن بود انتخابات به دور دوم کشیده شود که همچنان تغییر نتیجه انتخابات می بود.

از سوی دیگر، اینکه به علت اختلاف بالا، تقلب منتفی است از کدام اصل عقلی یا قانون ناشی می شود؟ در کجا چنین مطلبی داریم که بر فرض اگر حجم اختلاس از یک بانک یا شرکت از حدی بالاتر رفت، چون نوعا امکان آن متصور نیست، پس اختلاسی هم صورت نگرفته است؟ یا مثالهایی از این قبیل. دوستانی که چنین استدلال می کنند لازم است حتما روش استدلال و موارد قانونی و عقلی مبنایی خود را نیز ارائه نمایند.

اشکال دیگری که در این استدلال مطرح است، عدم بررسی کامل همه جوانب دعوا است و دلیل را صرفا بر مبنای میزان "اعداد" اختلاف رای بنا می کنند. این روش که متاسفانه از سوی رهبر انقلاب نیز مطرح شد، بسیار مشابه روشی است که در قرآن مطرح شده و خط بطلان بر آن کشیده شده است. آنجا که دو نفر نزد حضرت داود به دعوا آمدند و تقاضای داوری کردند. یکی از آنها گفت این برادر من است که 99 گوسفند دارد و من یک گوسفند و می خواهد که آن تنها گوسفند من را نیز به مالکیت خویش در آورد. حضرت بدون اینکه صحبت های طرف مقابل (صاحب 99 گوسفند) را استماع کنند، رای دادند با اینکه در حق تو ظلم کرده که چنین خواسته ای را مطرح کرده است. البته به سرعت به اشتباه خود واقف شده و از درگاه الهی استغفار کردند. با اینکه مثال قرآن کریم بر عکس مورد ما است، اما به درستی و زیبایی نشان می دهد.

که به صرف اینکه به نظر برسد که یک طرف دعوا کاملا بر حق است و امکان اینکه طرف دیگر اشتباه کرده باشد وجود نداشته باشد، برای قاضی لازم است استدلال های طرفین را بشنود و صرفا بر اساس "ادعای" یک طرف، حکم را صادر ننماید. این البته همان حکم عقل است که خداوند متعال نیز بر آن صحه گذاشته است.

گرچه بعید می دانم کسی استدلال های بالا را پاسخ دهد، اما ضمنا خواسته دیگری که مطرح می کنم این است که خوب است آقایان حداقل یک سری ملاکات را هم در این زمینه ارائه دهند که نخبگان و نیز مردم شهید پرور بدانند تا چه میزان اختلاف از نظر عقلی و قانونی امکان پذیر است و از چه میزان بالاتر، منتفی است!! حال این عدد به صورت درصد یا حتی عدد مطلق بیان شود، برای دفعات بعدی راه گشاست. توصیه می شود این را به صورت یک ماده قانونی به قانون انتخابات، اختلاس و حتی قانون مدنی نیز اضافه نمایند

۱ نظر:

  1. ghese hazrate davood ra kheyli khub amadi amma ku gushe shenava, hamintori ke dar jay jaye ghoran ham be in mozue eshareh shodeh ast faghat chand mesal:
    وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا ﴿۴۶﴾

    فولادوند: و بر دلهايشان پوششها مى‏نهيم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان سنگينى [قرار مى‏دهيم] و چون در قرآن پروردگار خود را به يگانگى ياد كنى با نفرت پشت مى‏كنند
    وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُورًا ﴿۸۹﴾
    وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَلَئِن جِئْتَهُم بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ ﴿۵۸﴾
    وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا ﴿۸۲﴾

    kheyli az in ayat dar sure bani esraiil hast, ghome osalman ham shabih tarin be ghome bani esraiil

    ya ali

    پاسخحذف