۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

شکستن تابوها (برکات احمدی نژاد #4)

احمدی نژاد همواره در بیان نظرات خویش، بی پروا بوده است؛ بی پروا به معنای واقعی کلمه. یعنی چیزی جلودار او نبوده. چه در مورد اظهار نظرهایش در مورد افراد (مثلا هاشمی و ناطق نوری)، چه حتی کلمات عامیانه و بعضا رکیکی که در سخنرانی ها به کار می برده و می برد. احمدی نژاد، در صحبت کردن یله و رها است و هر چیزی که برای مقاصد خویش لازم بداند را می گوید.

کمتر کسی در جامعه سیاسی ایران می تواند اینگونه بی پروا صحبت کند. معمولا سیاسیون در ایران و حتی در بسیاری از نقاط دنیا، صحبت های خود را در لفافه ای از تمثیل ها و گوشه و کنایه ها می زنند و ملاحظات بسیاری را مد نظر قرار می دهند. احمدی نژاد اما مصرانه به گونه ای سخن می گوید که تو گویی اصلا این "ملاحظات" را درک نمی کند (آنجا که می گوید من یک معلم هستم، من یک مهندس هستم و غیره). می خواهد به مخاطب ایرانی و جهانی خود القاء کند که از پاکی و بی آلایشی خاصی برخوردار است و وارد این دسته بندی های [کثیف] قدرت نشده و نمی شود. که یک فردی است که "معجزه وار"، وارد سلسله قدرت شده و مثل یک بچه پاک و معصوم، هیچ نسبتی با این مافیای کثیف باند بازی و غیره ندارد.

خب! بسیاری از طرفداران احمدی نژاد او را سمبل مدیریت انقلابی و اسلامی می دانسته اند و وانمود می کرده اند که احمدی نژاد، آن گل سرسبد اصولگرا ها و مقید به اصول اسلامی-انقلابی است؛ اینها تا به حال همیشه در مجادلات، طرف احمدی نژاد را گرفته اند و گویا دارند از آن "بچه پاک و معصوم" حمایت می کنند، در مقابل هر آنچه احمدی نژاد بیان کرده، موضع انفعالی گرفتند؛ یعنی گذاشتند احمدی نژاد هر چه می خواهد بگوید و در مقابل، منتقدان به اظهارات او را محکوم کردند. اگر کسی به اتهام های احمدی نژاد به هاشمی و ناطق ایراد گرفت، گفتند لابد تو هم با آنها خرده برده ای داری و دست تو هم آلوده است!

حال عملا احمدی نژاد توانسته از این فضا به گونه ای استفاده کند که وارد نقد تمام بخش های خاکستری جامعه ما هم بشود. از همان ابتدا، احمدی نژاد تابوهایی را شکست که برای اصلاح طلبان دو آتشه ای مثل تاجزاده و مهاجرانی هم شاید دست نایافتنی بود. ورود زنان به ورزشگاه، یکی از آنها بود که در زمان خاتمی می توانست هزاران کفن پوش را به زحمت بیاندازد! مثالهایی از این دست کم نیست. اخیرا او توانسته در مورد "مکتب ایرانی" صحبت کند؛ از "کوروش" رسما حمایت کند، و حتی در مصاحبه اخیر خود، کیهان و دیگر حامیان سنتی خود را نیز نقد کند.

اما نقد سخنان امام (ره) و تبصره زدن به آن، دیگر کار هیچ کس از سیاسیون نبود! کمتر کسی جرأت دارد سخنی از سخنان امام را "علنا" مربوط به گذشته بداند و بگوید امروز داستان عوض شده است. ما ممکن است در طول سالیان، از بسیاری از سخنان امام (ره) برگشته باشیم، اما دیگر آن را در بوق و کرنا نکرده ایم و خیلی آرام از کنارش گذشته ایم. مثالش رابطه با فهد و آل سعود است که زمانی امام گفته بود اگر از صدام بگذریم، از فهد نمی گذریم. با این حال، جمهوری اسلامی از فهد هم گذشت و البته اتفاقی هم نیفتاد. ولی چه کسی بود که سینه سپر کند و این فرمایش امام را در ملاء عام نقد کند؟

معتقدم که امام خمینی گرچه شخصیت بزرگی بود، البته معصوم نبود و ما باید می توانستیم نظرات امام را در سالهای بعد از او نقد کنیم و خب! این یک تابو شده بود و هنوز هم هست که نظرات امام، همیشه درست بوده اند و درست هستند و تا ابدالدهر هم باید اجرا شوند و حداقلش آن است که نقد آنها ایراد دارد! احمدی نژاد اما به لطف مسایلی که گفتم، حتی توانسته این تابو را هم بشکند که می شود نظر امام مربوط به زمان خودش باشد! گرچه با احمدی نژاد هم عقیده نیستم و هنوز هم نظر امام را درست می دانم که فرمود "مجلس در راس امور است"، اما صرف ورود احمدی نژاد به این حوزه ها، آن تقدسی که ما برایشان متصور بوده ایم را زایل می کند و این برکت کمی نیست. کم کم جامعه سیاسیون ایرانی می بینند که می شود حتی نظرات امام، بنیانگذار جمهوری اسلامی، را هم نقد کرد و با نقد کردن اتفاقی هم نمی افتد؛ چه بسا در طول زمان، بنای این نظام، مستحکمتر و قویتر هم بشود.

مورد دیگر از این دست، مذاکره با آمریکا است. یادم هست وقتی که مهاجرانی اولین بار موضوع مذاکره را در روزنامه اطلاعات مطرح کرد، چه واکنش هایی به آن در سطوح عالی نظام صورت گرفت. در ظرف همین یک سال گذشته، مقام رهبری بارها گفته اند که با آمریکا مذاکره نمی کنیم؛ با این حال، احمدی نژاد بحث مناظره با اوباما را مطرح می کند که چه کسی است نداند منظور از مناظره، همان مذاکره است! از این دست تابو ها تا بخواهید داریم، و جامعه ایرانی مدیون احمدی نژاد برای شکستن آنها است...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر