۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

نباید گاز می گرفتی!

دوران کودکی، یکی از بچه های فامیل بود که هر از گاهی در میهمانی ها هم را می دیدیم و بازی می کردیم. بازی اشکنک داشت و گاهی هم دعوایمان می شد. هر بار که من یا برادرم او را می زدیم، بلافاصله مادرش پیدا می شد و یک گوشمالی حسابی به ما می داد که چرا بچه ام را زدید و زیر لب هم چند تا بد و بیراه نثار ما و تربیت خانوادگی مان می کرد.

اما یک بار در میان بازی، بچه این مادر بزرگوار گوش برادرم را آنچنان گاز گرفت که از لاله گوش خون می آمد. طبیعی بود که این بار مادر من هم سر و کله اش پیدا شود؛ اما قبل از آنکه مادر من بخواهد آن بچه را دعوا کند، مادرش پیش دستی کرد و خطاب به فرزند دلبندش، با لحنی مهربانانه، گفت:
ببین پسرم! ببین چه کردی؟ ببین گه گوشش دارد خون می آید! حتما خیلی دردش آمده! لابد او هم تو را زده بود که گوشش را گاز گرفتی، نه؟ یادت باشد که دیگر کسی را گاز نگیری ها، باشه؟ هر چقدر هم که اون، بی ادب باشه و اذیتت بکنه، حق نداری اون رو گاز بگیری، باشه؟
و بعد رو کرد به مادر من و گفت: بچه اند دیگر، بازی می کنند، بازی هم اشکنک داره! حالا گوش بچه تون هم خوب می شه ایشالا. من حسابی دعواش کردم!

بگذریم. راستی، شنیدید که اخیرا یکی از نهادها، اطلاعیه ای صادر کرده و تجمع و حمله به خانه یکی از سران فتنه را محکوم نموده و کار عناصر خودسر و بی تدبیر دانسته؟ همینطوری!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر