۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

نزن برادر، نزن!

با آنکه امام حسین (ع) را به قیام در برابر ظلم و جهاد و کشتن و کشته شدن می شناسیم، آن چیزی که باعث شد آن حضرت دین جدشان را با آن حفظ کنند، ریخته شدن خونشان بود. خودشان هم به آن اشاره می کنند که

اگر دین محمد جز با کشته شدن من راست نمی ماند، ای شمشیر ها مرا بگیرید
ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی یا سیوف خذینی

نمی فرماید باید خون بریزم تا دین جدم را حفظ کنم. نکته بسیار لطیف و دقیقی است. از همان ابتدای نهضتشان، امام حسین (ع) مرتب به آخر کار اشاره می کردند که شهادت و کشته شدن است؛ تا همه، از جمله افرادی که به خیال حکومت و پست و مقام با حضرت همراه شده بودند، حساب کار را بدانند. حضرت البته می توانستند این را به این شفافیت نگویند تا بلکه عده بیشتری از سپاهیان را جمع کنند. و جنگ را احتمالا ببرند. اما هدف حضرت، جنگ به معنی "کشتن" نبود. حضرت می خواستند "کشته شوند". خدا می خواست حسین (ع) را کشته ببیند.

ان الله شاء ان یراک قتیلا

به همین دلیل، مرتب اصحاب و یاران را مرخص می کردند؛ تا جایی که در شب آخر، چراغ ها را خاموش کردند و بیعت را از همه برداشتند و اصحاب را اذن به رفتن دادند. فقط آنهایی با حضرت ماندند که قصد و نیت "کشته شدن" را داشتند.

جالب این است که حضرت عباس، که در شجاعت بی نظیر بودند نیز، به جای جنگ با دشمن، باید به فرات برود و برای بچه ها آب بیاورد! خیلی ظریف است. جنگاور را به جنگ نفرستی! آن هم جنگاوری که عمر سعد درباره اش به شمر گفت ازعده کم سپاه حسین (ع) می ترسم چون عباس در بین آنها است!

اینکه امام حسین (ع) عباس را، که سینه اش هم برای جنگیدن به تنگ آمده بود، به جنگ نفرستادند خیلی معنا دارد. گویی می خواهد بگوید دین را نمی خواهم با "کشتن" حفظ کنم، باید ما اهل بیت برای این دین "کشته شویم" و "اسیر شویم" تا این دین حفظ شود. به سیره اهل بیت (ع)، و نه خلفای اسلام، هم که نگاه کنی می بینی که معارف را با جنگ گسترش نداده اند. با خون بر شمشیر پیروز شده اند.

حال اگر من و تویی که خود را پیروان حسین (ع) می دانیم، حفظ دین را با زدن و بستن و کشتن و صلابت از نوع خشونت بخواهیم انجام بدهیم، کارمان ایراد ندارد؟ در خط حسین (ع) هستیم؟ برادر! اگر می خواهی دین حسین (ع) را حفظ کنی، باید کشته شوی، نه اینکه بکشی. باید بزنندت، نه اینکه بزنی. چه حکیمانه فرمود امام خمینی (ره)

بکشید ما را، ملت ما بیدار تر می شود

وقتی به فردی یا به مقدساتش توهین می شود، تحت فشار قرار می گیرد و عصبانی می شود، طبیعی است که علاقه دارد عکس العمل نشان بدهد. در بسیاری از دعوا ها دیده ایم که دو طرف دعوا علاقه دارند به شدت یکدیگر را بزنند. در این شرایط، خودداری از زدن، کار سختی نیست؟ چرا هست و بسیار هم دشوار است. از آن طرف، زدن و بستن و به قصد کشت زدن و جوری بزنی که ندانی به کجا زده ای، عکس العملی است که فشار روانی را تخلیه می کند. عکس العمل ساده ای است. خویشتن داری نمی خواهد. فشار مضاعف خویشتن داری را هم ندارد. تازه یک جور رضایتمندی و سرخوشی هم به دست می دهد، چون عقده هایت را تخلیه می کنی و اصطلاحا دلت هم خنک می شود.

حال کسی که خود را پیرو حسین (ع) می داند و می گوید کل یوم عاشورا، و می گوید ما عاشورایی هستیم و خون حسین در رگ های ما جریان دارد، باید بزند و ببندد و با زدن و خشونت خود را تخلیه کند یا اینکه باید مثل عباس باشد که سینه اش از علاقه به جنگ به تنگ آمده اما مولایش می گوید وظیفه ات نجنگیدن است و آب آوردن!

از مظلومیت شیعه و معارف شیعه باید به کجا شکایت ببریم؟ خدایا...

پس نوشت: بعد از دیدن یک کامنت از دوستان، بد ندیدم این نکته را اضافه کنم که به جایش، هم علی (ع) و هم حسنین (ع) می جنگیدند و دشمن را هم می کشتند. اما ترجیحشان و انتخاب اولشان کشتن نبود. همیشه سعی داشتند جنگ را به تاخیر بیاندازند و شروع کننده نباشند و "تمامی" راه های ممکن، از قبیل نصیحت، حکمیت، پیش کشیدن مسایل احساسی و منطقی را مقدم می کردند، بلکه کار به کشته شدن نرسد. در کشتن هم طبیعتا اسراف نمی کردند (مطابق فرمایش قرآن کریم). روش آن بزرگواران با روش ما که از ابتدا با زدن و کشتن، می خواهیم "اقتدار" حسینی را اثبات کنیم، خیلی متفاوت است...

۹ نظر:

  1. البته خوب وقت جنگ هم که دست به سینه نرفتند به سمت دشمن...

    پاسخحذف
  2. امام علی (ع) که میکشتند خوارج را یا در نبرد صفین یا جمل... پیامبر هم در احد و بدر و خندق .. امام حسین (ع) هم اگر عده کافی داشتند میکشتند. به نظرم نتیجه گیری ات اشکال دارد.

    پاسخحذف
  3. دوست عزیز. تذکر بجایی دادید؛ متن نارسا بود، الحاقیه ای اضافه کردم...

    پاسخحذف
  4. احسنت و تشکر

    پاسخحذف
  5. سلام

    در جایی شنیدم (فکر کنم در سخنرانی دکتر محمد علی انصاری) که عبارت :

    "ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی یا سیوف خذینی"

    یک شعر است نه فرمایش امام حسین علیه السلام. لطفا منبع را ذکر کنید.

    با تشکر

    پاسخحذف
  6. سلام

    البته آقایان معتقدند که تمام راههای ممکن طی شده است از جمله برگزاری انتخابات، اعلام نتایج، تایید ناظرو ... ضمنا اقتدار حسینی آقایان برای حفظ دین نیست که از ایمه اطهار علیهم السلام تبعیت کنند بلکه برای حفظ نظام است که البته خون ریزی برای ان مانعی ندارد!! والا فاتحه دین که خوانده شده است

    پاسخحذف
  7. دوست عزیزی که در مورد منبع پرسیدید. دنبال سندش نگشتم، اما می توان گفت این جمله منسوب به حضرت است. مضافا اینکه از سیاق جمله می شود فهمید که از چنین بزرگواری صادر شده است. عبدالله عمر چنین حرفی نمی زند قطعا!!

    پاسخحذف
  8. مگر پیامبر اکرم ص نفرمودند(قریب به این مضمون) که:قوی کسی است که بر نفس خود (ویا خشم خود) فایق آید و دیگر در آخرین اوقات ملاقت ایشان نفرمودند بپرهیزید از مباح کردن خون یکدیگر؟

    پاسخحذف
  9. بله، اما جایی که ریختن خون فردی "واجب" بود، به آن دستور می دادند. مساله این است که "چه زمانی" خون یک فرد مباح می شود؟ پیغمبر بگوید یا من و شما بگوییم؟

    پاسخحذف