۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

تفسیر به رای در خواسته های اصلی ملت ایران

رمز تغییر دولت ها چیست؟ چگونه است که در کشوری مثل انگلستان، ده پانزده سال یک حزب (کارگر) حکومت می کند و مرتبا هم در انتخابات ها، توسط مردم دوباره انتخاب می شود، اما در انتخابات بعدی، جای خود را به حزب دیگری (محافظه کار) می دهد؟ همان مردمی که این گروه را برای حکمرانی انتخاب کرده بودند، نظرشان به گروه دیگر معطوف شد.

در کشور خودمان هم، قدرت بارها دست به دست شده است. نظر اصولگرایان که به سلامت همه انتخابات ها صحه می گذارند این است که قبول دارند که آقای خاتمی در سال 76 با اکثریت آرا مردم انتخاب شد و آنها در جلب نظر مردم موفق نبودند. اما بعدتر، احمدی نژاد در سال 84 با گفتمان "عدالت محوری"، نظر مردم را به خود جلب کرد و همان مردمی که به "اصلاحات" رای داده بودند، از آن برگشتند و به اصولگرایان تمایل پیدا کردند. نظر برخی اصلاح طلبان مبنی بر اینکه در انتخابات 84 تقلب شد را قبول ندارم. مردم، همانطور که اصولگراها تحلیل می کنند، واقعا از اصلاحات زده و خسته شدند و خواستند گروه دیگری بر سر کار آید.

تحلیل اصولگرایان این است که می گویند اصلاح طلبان در تشخیص اینکه سلیقه مردم چیست به خطا رفتند و نتوانستند خود را با خواسته های مردم وفق دهند. اینگونه بود که احمدی نزاد با گفتمان "عدالت محوری" توانست بر رقبای اصلاح طلب و حتی میانه روی خود (هاشمی) پیروز شود. با این تحلیل موافقم.

در ذات این تحلیل، این نکته نهفته است که مردم، در طول زمان، خواسته شان عوض می شود، و ممکن است حکمرانان این نکته را متوجه نشوند، و خود را با آن خواسته های جدید وفق ندهند و برسد به زمان انتخابات و اینکه ناگهان از صندوق، نتایج دیگری بیرون بیاید. این حزب، جایش را به حزب و گروه دیگر بدهد. این یک قاعده دنیای فانی است...

در واقع، این مساله که چگونه از تغییرات خواسته ها و نظرات مردم آگاه شویم؛ یک مساله به غایت پیچیده است. اشتباهی که اصلاح طلبان کردند، آیا منحصر به آنان است؟ آیا نمی شود که حکمرانانی دیگر هم این اشتباه را مرتکب شوند؟ نتوانند نیاز و گفتمان مردم را دنبال کنند و بین آنها و مردم فاصله بیفتد؟ مطمئنا هیچ گروه حاکمی علاقه ندارد از قدرت جدا شود و لذا سعی خواهد کرد نظرات مردم و خواسته های رای دهندگان را به صورت منظم، بررسی و تحلیل کند و خود را با آنها وفق دهد. مشخص است که اصلاح طلبان هم چنین کاری را انجام می دادند، اما تحلیلشان نظر مردم را اشتباه بود. این طور نبود که اصلا خواسته های مردم را تحت نظر نداشته باشند؛ بلکه در تشخیص آن خواسته ها به بیراهه رفتند. این اشتباه، از قضا دامنگیر همه گروه هایی که انتخابات ها را می بازند می شود؛ از حزب کارگر انگلیس بگیرید تا حزب محافظه کار آمریکا و اصلح طلبان خودمان. تا چند سال بعد که رقیب بر سر قدرت هم، این اشتباه را مرتکب شود و گروه پیاده از قدرت، جای او را بگیرد. (البته برخی کشور ها که عده ای در آن با تقلب و کودتا و زد و بند و اینها به قدرت می رسند، از شمول این بحث خارجند. مثل پاکستان!!)

خلاصه بگویم: همیشه حمکرانان و دولتمردان و دیگر منتخبان مردم فکر می کنند دارند خواسته های مردم را به درستی تشخیص می دهند و انها را به شایستگی نمایندگی می کنند، اما همیشه این اتفاق نمی افتد و بعد از انتخابات است که متوجه می شوند اشتباه می کرده اند. تحلیل و متوجه شدن نیاز ها و خواسته ها و نظرات مردم کار سختی است.

یک منشاء چنین خطایی ان است که حزب حاکم فکر می کند چون مردم در انتخابات به آنها رای داده اند، یعنی "همه" نظرات حزب حاکم را قبول داشته اند. مثلا فرض کنید آقای موسوی در انتخابات، 100 تا سرفصل کاری داده باشد و آقای احمدی نژاد هم 100 تا سر فصل کاری دیگر؛ و مردم مختار بوده اند بین این دو برنامه انتخاب کنند. از آنجایی که مردم فقط می توانند یک اسم را در صندوق بیاندازند، مجبورند برنامه های دو رقیب را، نه "تک تک"، بلکه "در مجموع"، با هم مقایسه کنند. اینطور نیست که اگر من به آقای احمدی نژاد رای دادم، با تمامی نظرات او موافقم و با تمامی نظرات آقای موسوی مخالفم. دو نفری هم که به آقای احمدی نژاد رای داده اند هم ممکن است با هم اختلاف نظرات شدید داشته باشند. ممکن است من با 60 تا از برنامه های احمدی نژاد موافق باشم و دیگری با 65 تا که فقط 20 تای آنها مشترک است!

اگر آقای احمدی نژاد، بعدا تصور کند که چون مثلا 24 میلیون رای داشته، همه این 24 میلیون با ایشان به صورت صد در صد موافقند، اشتباه محض است. اینکه کسانی که به آقای موسوی رای دادند هم صد در صد با احمدی نزاد مخالف بوده اند نظر درستی نیست. به هر حال، حتی اگر آن 24 میلیون، صد در صد هم موافق ایشان بوده باشند، لزومی ندارد که بعدا نظرشان عوض نشود.

گاه در سخنان آقای دکتر احمدی نژاد چنین خلط مبحث هایی می شود، که تصور می کنند مردم به همه برنامه های ایشان رای دادند. این نظر اشتباه است. آقای احمدی نژاد باید بداند که بر فرض که 24 میلیون رای داشته باشد، هر کسی از ظن خود یار ایشان شده و نباید اشتباه حاکمان دیگر که در بالا توضیح دادم را ایشان تکرار کنند.

اما سهل است؛ به سخنان زیر که ایشان در 26 خرداد 88 در جمع مردم شهر کرد بیان کردند دقت کنید. ایشان فرآیندی را برای تشخیص نظر و خواسته مردم استفاده کرده که در نوع خود بی نظیر است:
احمدی نژاد افزود: جالب بود در بیان همان آقای رییس‌جمهور آن کشور [...] بیانیه صادر کرده است، آن هم به مناسبت سالگرد انتخابات ایران. حالا به این‌که در امور ملت ایران دخالت کرده است، کاری نداریم، شروع کرده و گفته است ما می‌خواهیم ملت ایران آزاد باشد. [...]
بیانیه ایشان موضوعی را در ذهن من زنده کرد که بعد مشورت و فکر کردم و دیدم هدایت الهی است. کاری که ایشان کرد ما را متعهد کرد که از این به بعد یک ماموریت جهانی دیگر را به ماموریت قبلی خود اضافه کنیم. امروز خشن‌ترین دیکتاتوری‌ها علیه ملت آمریکا اعمال می‌شود و سنگین‌ترین‌ خفقان‌ها آن‌جاست. آزادی ندارند که اظهارنظر کنند و هیچ روزنامه‌ای اجازه ندارد علیه جنایت صهیونیست‌ها و حمایت‌های دولتمردان آمریکایی چیزی بنویسد، مردم آمریکا اجازه ندارند آزادانه تظاهرات کنند و جلوی جنایت‌های برخی از دولتمردان آمریکا بایستند. [...]

احمدی‌نژاد خطاب به رئیس‌جمهور آمریکا اظهار کرد: آقای رئیس‌جمهور آمریکا [...] این کاری که تو کردی ما را به این واداشت که اعلام کنیم از این به بعد یکی از خواسته‌های اصلی ملت ایران، نجات مردم آمریکا از حکومت غیردموکراتیک و زورگوی دولت آمریکا خواهد بود.
در واقع، فرآیند کار بدین شکل بوده است:
  • آقای اوباما کاری را انجام می دهد؛
  • بعد این باعث می شود که موضوعی در ذهن آقای دکتر احمدی نژاد زنده شود.
  • ایشان فکر می کنند و مشورت می کنند
  • و بعد، یک ماموریت را به ماموریت های قبلی خود اضافه می کنند که همانا نجات مردم آمریکا از یوق زورگویی دولت آمریکا باشد.
تا اینجا ایراد بزرگی ندارد؛ چرا که ایشان می توانند هر چه خواستند فکر کنند و مشورت کنند (فکر و مشورت خیلی خوب است)، و هر چیزی را هم به ماموریت قبلی خود (مادامی که با قانون اساسی و شرع مقدس مخالفت نداشته باشد و توان انجام آن را داشته باشند)، اضافه کنند. تا اینجای کار، خوب و عالی. اما آقای احمدی نژاد! شما که مهندس هستید و بارها گفته اید که اهل منطق و استدلال و اینها هستید، بفرمایید نتیجه گیری آخر را از کجا در آوردید که:
از این به بعد یکی از خواسته‌های اصلی ملت ایران، نجات مردم آمریکا از حکومت غیردموکراتیک و زورگوی دولت آمریکا خواهد بود.
آیا شما با فکر و مشورت خودت، به نتیجه ای رسیدی و بعد متوجه شدی که این، یکی از "خواسته های اصلی ملت ایران" هم هست؟ آقای دکتر احمدی نژاد! آیا می دانی رمز فاصله گیری حاکمان قبل از تو از مردم و زوال دولت آنها چه بود؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر