۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

آیا ولایت فقیه دائمی است؟ (در باب ولایت فقیه #4)

بحث دیگر در باب ولایت فقیه آن است که آیا ولایت فقیه دائمی است؟ یعنی آیا می شود فردی که فقیه بوده و شرایط لازم برای ولایت را داشته است، از این شرایط ساقط شود و دیگر ولایت نداشته باشد؟

پاسخ به این سوال با توجه به مباحث پیشین بدیهی به نظر می رسد. همانطور که در عالم پزشکی نیز، یک پزشک به صورت مادام العمر پزشک نیست و ممکن است به دلایل مختلف، صلاحیت خود برای طبابت را از دست بدهد، یک فقیه نیز مادامی که در چارچوب عقل و شرع و عدالت و صداقت و دیگر شرایط لازم قرار داشته باشد، از ولایت بر مسلمین برخوردار است؛ و الا از ولایت ساقط می شود.

این مساله از اهمیت به سزایی برخوردار است. در تاریخ شیعه موارد متعددی ذکر شده که افرادی که به دلیل فقاهت و حتی تایید از سوی ائمه شیعه (ع)، دارای مقام ولایت بر مسلمین بوده اند، و مثلا می توانسته اند اعمال حکم کنند، وجوهات را جمع آوری و به مصرف برسانند و دیگر شؤون امام را انجام دهند، در طول زمان و به دلیل اعمالشان، از این ولایت ساقط شده اند.

به عنوان یک نمونه، بد نیست اشاره کنم که در زمان امامان دهم و یازدهم (ع) که جامعه شیعه ارتباط مستقیمی با امامان (ع) نداشت، مردم سوالات شرعی خود را از افرادی که از سوی امام توصیه نامه داشتند می پرسیدند و وجوهات شرعی (خمس و زکات) خود را نیز به آنان پرداخت می کردند. بارها اتفاق افتاد که فردی که از سوی امام توصیه شده بود و چقدر امام معصوم (ع) در مدح و ستایش او سخن گفته بودند، پس از مدتی مثلا پول ها را به نفع خود تصرف کرد و یا پس از شهادت امام قبلی، امام بعدی را به رسمیت نشناخت! طبیعی است که چنین فردی از سوی امام (ع) طرد شود و امام (ع) در مورد او به درشتی و خطاب سخن بگویند. چنین فردی از ولایت ساقط شده است.

قبول ندارم که خبرگان رهبری، "ولی فقیه" را انتخاب می کنند؛ آنها "رهبر جمهوری اسلامی" را انتخاب می کنند که از قضا باید فقیهی جامع الشرایط نیز باشد؛ و الا همانطور که قبلا گفتم، مقام ولایت فقیهی منحصر به فرد نیست. با این حال، حتی اگر فرض کنیم که خبرگان رهبری، در فرآیندی، "ولی فقیه" را انتخاب می کنند، باید نظارت دائم و مستمری بر او داشته باشند تا احراز شرایط فقاهت و در نتیجه ولایت توسط او را به طور مرتب بررسی و تایید کنند. و این نظارت، اصلا و ابدا یک نظارت فرمایشی و نمادین نباید باشد. همانطور که در مورد طبابت و یا جواز مهندسی هست و چه بسا باید سخت گیرانه تر باشد چرا که این فرد در مقامی قرار می گیرد که صلاح و سمت و سوی حرکت جامعه اسلامی را تعیین می کند، بر بیت المال و جان و مال مسلمین مسلط است و خلاصه دامنه تاثیر تصمیمات و حرکاتش می تواند جامعه ای را شامل شود.

به عنوان نکته نهایی در این بحث، خوب است به این مساله هم اشاره کنم که رسیدن به مقام ولایت و یا ساقط شدن از مقام ولایت، یک امر تکوینی است. یعنی چه؟ یعنی نیاز به تایید یا انکار یک فرد یا جمع ندارد. یک فقیه، که قبلا ولایت نداشته، به محض اینکه به شرایط ولایت برسد، خود به خود ولایت پیدا می کند و بر عکس، به محض بر هم زدن شرایط ولایت فقیه، خود به خود از ولایت ساقط می شود. باز مشابه پزشک. اگر یک پزشکی بنوشد و مست کند، خود به خود از مقام پزشکی ساقط می شود تا زمانیکه مجددا به حالت هوشیاری برگردد. اگر فقیهی هم خدای نکرده، مست قدرت یا شهوت شود و خلاصه به هر ترتیبی، از یکی از شرایط ولایت (مثلا عدالت) بیفتد، مادامی که دوباره آن شرط را نداشته باشد، حق ولایت و حق اعمال ولایت را نخواهد داشت.

۱ نظر:

  1. سلام وبلاگ خوبی داری... مهم نیست کیستی و کیستم اما می توانیم با هم تبادل لینک داشته باشیم
    حتما سر بزن
    http://salmanshia.blogfa.com/

    پاسخحذف