۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

توهم خود معصوم بینی

پرده اول
یکی از آموزه های اسلام آن است که هیچ گاه خود را مصون و بری از خطا و لغرش ندانیم و مرتبا احتمال بدهیم که خطایی مرتکب شده ایم، شاید در رابطه با خداوند، اشتباه کرده باشیم، شاید حقی از مردم را ضایع کرده باشیم. شاید قصور یا تقصیری از ما سر زده باشد. خود را بی گناه، بی خطا و بی اشتباه فرض نکنیم؛ چرا که به مرور زمان، زنگار، قلب ما را فرا خواهد گرفت و تکبر به مانند قفسی، پایبند پرنده قلب ما خواهد شد.

پرده دوم
در مسایل اجتماعی نیز توصیه ای که در حل منازعات می شود آن است که همیشه انگشت اتهام را به جای دیگران، به سمت خود نشانه رویم، فرض کنیم "ما" منظور طرف مقابل را متوجه نشده ایم، نه اینکه طرف مقابل منظورش را خوب نرسانده است! "ما" در رفتارمان ایرادی داشته ایم که باعث سوءتفاهم افراد شده است نه اینکه دیگران سوء نیتی در برخورد با ما دارند.

البته منظورم، ضعف در اعتماد به نفس نیست، اما اینکه خود را یک سره خوبی و درستی بدانیم و هر چه مشکل هست را به پای "اشتباه و غفلتی" که دیگران منشاء آن هستند بیندازیم، حداقلش این است که با آموزه های اسلام تنافر دارد و ضمنا هیچ کمکی به رفع مشکل و حل مساله نمی کند.

این نکته، هم در مشکلات و اختلافات روزمره کاربردی است، و هم در مسایل سیاسی داخلی و هم خارجی. اینکه منشاء تمامی مشکلاتمان با دوست سابقمان را رفتار های او بدانیم، کمکی به حل مساله نمی کند. حتی اگر اینطور هم باشد، خیلی بهتر است که چنین برخوردی با او داشته باشیم:
دوست عزیز! مدتی است احساس می کنم رفتار تو با من عوض شده و کمی پرخاشگر شده ای. آیا تغییری در رفتار من دیده ای و اشتباهی از من سر زده است که چنین عکس العمل نشان می دهی؟ [به عبارت "احساس می کنم" دقت کنید که چگونه بار اشتباه احتمالی را به گردن ما می اندازد و این فرصت را به طرف مقابل می دهد که بگوید من چنین برخوردی نداشته ام و هر چه بوده، تنها "احساس" تو بوده!]
تا اینکه به او بگوییم:
فلانی! تو دارد روز به روز اخلاقت بد و بد تر می شود و در عجبم که کی می خواهی از مسیر اشتباهی که در آن وارد شده ای برگردی؟ یا جلوی جمع از من معذرت خواهی می کنی، یا دیگر نه من و نه تو!
قطعا روش اول پسندیده تر است و راه را برای حل مشکل و مساله باز می کند.

پرده سوم
در مسایل داخلی هم همین داستان هست. جامعه ما از قضایای انتخابات سال 88 به این طرف، درگیر فضای دوقطبی شدیدی است که هر طرف، دیگری را به ایجاد مشکل متهم می کند. اما از بزرگان قوم که مدعی اسلام شناسی هستند توقع نمی رود چنین رفتار هایی داشته باشند. آیا واقعا منتظرند که با روش هایی که در پیش گرفته اند، بتوانند بین این دو گروه از شیعیان وحدت برقرار کنند؟ ما را بگو که سرانمان می خواهند با این طرز رفتار، سنی ها را هم با شیعیان متحد کنند! اینطوری می خواهید مشکلاتتان را با بقیه دنیا حل کنید؟ اگر نمی خواهید هیچ از مواضعتان کوتاه بیایید، دنبال چه وحدتی هستید؟

آن وحدتی که دیگران از موضع خود کوتاه بیایند و شما مقتدرانه بر موضع خود بمانید، اسمش وحدت نیست، بلکه اسمش مجاب کردن دیگران است! اسمش متقاعد کردن دیگران، قبولاندن به دیگران و خلاصه هر چیزی جز وحدت است.

بی پرده
همین اخیرا یکی از بزرگان در جمعی فرمودند:
سراغ كساني كه از نظام جدا شده‌اند برويم و ببينيم درد و مشكل آنها كجاست، وی پيشنهاد داد تا كارگروه‌هايي راه بيفتند و اين مسائل را حل كنند.
البته باز ایشان، به صورت سربسته از وجود مشکلی خبر می دهد و ممکن است تعبیر کنیم که حداقل بخشی از مشکل مثلا می توانسته مربوط به خود نظام هم باشد!!

اما به این سخن توجه کنید که خطیب دیگری در جمع دیگری فرمودند:
آن كسانى كه جزو مجموعه هستند، ليكن بر اثر "اشتباه و غفلت" كنار افتادند، جدا افتادند، اينها را به خود بياورند؛ اينها را نصيحت كنند، دلالت كنند، راه را به آنها نشان بدهند، آنها را برگردانند.
این دیگر یعنی همه مشکلات و غفلت و اشتباه از سوی دیگران بود؛ و نظام و کارگزارانش در این یک سال اخیر، هیچ و دقیقا هیچ مشکلی نداشتند، هیچ اشتباهی مرتکب نشدند. نه حتی زندان کهریزک و نه حتی رفتار صدا و سیما، و نه سخنان مقامات و رفتار برخی نیروها در خیابان ها و غیره و غیره؛ هیچ کدام حتی غفلت یا اشتباه قابل ذکری نبودند که باعث شود در عوض ایشان مثلا بفرمایند:
آن كسانى كه جزو مجموعه هستند، ليكن بر اثر اشتباه و غفلت خودشان یا اشتباه و غفلت نظام یا کارگزاران نظام كنار افتادند، جدا افتادند، بیایید اشتباهات هم را ببخشیم و به سوی هم برگردیم ...
و این است که باعث می شود هیچگاه به نتیجه ای نرسیم...

جالبتر این است که همین سخنران در ابتدای همین سخنرانی، در اهمیت متهم کردن نفس سخن گفته است و اینکه نباید خود را بدون اشتباه فرض کنیم! تو گویی در آخر سخنرانی یادش رفته است که در اول سخنرانی چه گفته بود:
ما همين طور كه داريم حركت ميكنيم، غالباً اينجور هستيم كه از كار خودمان، از خطاى خودمان، از تقصيرى كه ميكنيم، غفلت ميكنيم؛ توجه نميكنيم به اشكالى كه در كار خودمان وجود دارد. اين خود، هم خود شخصى است، هم خود جماعى؛ ملت خودمان، حزب خودمان، جريان خودمان، جناح خودمان. هرچه كه به خود انسان ارتباط پيدا ميكند، عيوب آن غالباً مورد غفلت قرار ميگيرد؛ لذا ديگران عيب ما را بايد به ما بگويند. اگر خودمان ميفهميديم و اصلاح ميكرديم، نوبت نميرسيد به ديگران؛ احتياج نبود كه ديگران به ما بگويند. اين توبه و انابه كه فرمودند، قدم اوّلش اين است كه به عيب كار توجه كنيم، بفهميم كجاى كار ما اشكال دارد؛ خطامان كجاست، گناهمان كجاست، تقصيرمان كجاست. از شخص خودمان هم شروع كنيم، تا بعد برسيم به دايره‌هاى اجتماعى وسيع‌تر. اول شخص خود را محاسبه كنيم، ببينيم كجا اشتباه كرديم؛ اين وظيفه‌ى همه است. از ما آدمهاى معمولى كه تقصير و گناه و خطا در كارمان زياد است، بگيريد تا انسانهاى برجسته، تا بندگان صالح خدا، حتّى تا اولياءاللَّه؛ آنها هم همين جورند، آنها هم احتياج به استغفار دارند، آنها هم احتياج به توبه دارند.
در مقام توصیه و موعظه چقدر قوی هستیم و میدان عمل چقدر تنگ است!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر