۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

نظری بر یک استفتاء

آموزه ها و مفاهیم اسلامی در سه دسته متفاوت جای می گیرند:
  • اعتقادات؛ اصول اعتقادی، مباحث مربوط به وجود خدا، نبوت، معاد و غیره
  • اخلاق؛ دستورات اخلاقی
  • احکام؛ عبادات، نماز، روزه و دیگر فروع دین، همان احکام فقهی
در این دسته بندی، احکام در پایین ترین رده از نظر اهمیت قرار می گیرند. یعنی در اسلام، اعتقادات مقدم بر اخلاق و اخلاق مقدم بر فروع دین هست. به همین ترتیب، سه نوع عالم دینی داریم که طبیعتا عالم بر فروع دین، پایین ترین علمای اسلام از نظر رتبه و منرلت است. اما البته در جامعه ما، در طول زمان، خلاف این رتبه بندی اتفاق افتاده و علمای فقه از نظر اجتماعی در رده بالاتری قرار گرفته اند؛ یعنی علمایی که احکام فقهی را برای ما بیان می کنند (مراجع بزرگوار تقلید)، قدر و منزلت بیشتری دارند نسبت به علمای بزرگواری که مباحث اعتقادی اسلام را مطرح می کنند و یا به اخلاقیات پرداخته اند! البته ما بخیل نیستیم ولی هر کس باید در سطح و منزلت خودش باشد.

اینگونه شده که ما مسلمانها، حتی اعتقاداتمان را هم در کتاب های فقهی و توضیح المسایل ها پیدا می کنیم! برخی هم که کلا اسلام را با احکام فقهی می سنجند و چون برخی احکام را نمی پسندند، زیرآب کل داستان را می زنند! البته شاید ایراد از آنها نباشد؛ ما نیامده ایم تفکیک کنیم که اسلام، علاوه بر احکام و قبل از احکام، دین اعتقاد و دین اخلاق است؛ هزاری هم که نماز بخوانی و روزه بگیری، اگر اخلاقت بد باشد، بنده محبوب خدا نیستی!

کلا ما ایرانی ها، آدم های فقهی و احکامی بار می آییم، به جای اینکه اعتقادات قوی داشته باشیم و روی اخلاقمان حسابی کار شده باشد، دین را از دریچه دستور العمل ها و بایدها و نباید ها می بینیم؛ نه از دریچه ی هست و نیست ها و جهان بینی اسلامی و اعتقادات و اخلاقیات.

سخن در این رابطه زیاد است، اما چیزی که مرا یاد این مطلب انداخت، استفتای اخیر در باره ولایت فقیه بود. به بخشی از این استفتاء دقت کنید:
س 56: آیا اعتقاد به اصل ولایت فقیه از جهت مفهوم و مصداق یک امر عقلى است یا شرعى؟

ولایت فقیه که عبارت است از حکومت فقیه عادل و دین‏شناس حکم شرعى تعبدى است که مورد تأیید عقل نیز مى‏باشد، و در تعیین مصداق آن روش عقلائى وجود دارد که در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران بیان شده است.
پرسش در مورد "اعتقاد" است، اما سوال را از یک "فقیه" پرسیده اند و این فقیه هم، پرسش "اعتقادی" را در رساله توضیح المسائل، در بخش استفتائات، جواب داده است. ظاهر قضیه ایرادی ندارد، اما در اصل، باید گفت که جای این سوال، در دسته اول، یعنی در "اعتقادات" است، نه در "احکام". و نمی شود و نباید مباحث "اعتقادی" را در باید و نباید قرار داد. مثل اینکه بپرسند "اعتقاد به نبوت، یک امر عقلی است و یا شرعی" و بخواهند جواب را در رساله احکام ببینند که نوشته: "نبوت، یک امر عقلی است و اعتقاد به آن واجب است!"

اصلا این پرسش و پاسخ جایش اینجا نیست! اگر ولایت فقیه را ما می گوییم که یک امر اعتقادی است، معنی ندارد که در رساله عملیه و به صورت استفتاء مطرح شود که بله! اعتقاد به ولایت فقیه مثلا حکم شرعی و واجب تعبدی است!

مورد دیگر، در این استفتاء است:
س 62: آیا اوامر ولى فقیه براى همه مسلمانان الزام آور است یا فقط مقلدین او ملزم به اطاعت هستند؟ آیا بر کسى که مقلد مرجعى است که اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از ولى فقیه واجب است یا خیر؟

بر اساس مذهب شیعه همه مسلمانان باید از اوامر ولائى ولى فقیه اطاعت نموده و تسلیم امر و نهى او باشند، و این حکم شامل فقهاى عظام هم مى‏شود، چه رسد به مقلدین آنان. [...]
نمی شود یک مرجع تقلید، که حداقلش این است که مجتهد است، را به تقلید از فردی دیگر امر نمود. اصلا بر آن مجتهد حرام است تقلید کند. (مجتهد، بنا به تعریف، فردی است که به آن درجه ای از استنباط رسیده است که دیگر تقلید بر او جایز نیست.) پس باز هم جای این حکم که دارد مرجع و مجتهد را هم امر به "تقلید" در مساله ولایت فقیه می کند، در رساله نیست. اگر این پرسش و پاسخ در چارچوب مباحث اعتقادی می بود، جا داشت، اما به شکل استفتاء نه تنها برای مراجع دیگر الزام آور نیست، بلکه از یک خلط موضوعی حکایت می کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر