۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه

گرفتن حق بدون لکنت

پرده اول
معلم در کلاس، فضای آزادی ایجاد کرده که هر کس بتواند آزادانه از معلم انتقاد کند. حتی آنقدر فضا باز است که اگر انتقادش صحیح باشد، جایزه هم می گیرد؛ ولی اگر انتقادش صحیح نباشد، وای به روزی که کسی اشتباها ایراد بگیرد! او را به سختی تنبیه می کند!

چه تصویری از این کلاس در ذهن می آید؟ آیا دانش آموزان فعالانه از معلم انتقاد می کنند یا اینکه از ترس تنبیه، حتی سراغ انتقاد هم نمی روند و حرف هایشان را فرو می خورند؟

پرده دوم
لابد می دانید بسیاری از آزمایش های روانشناسی بر روی موش ها انجام می شود. با این مثال در مبحث تشویق و تنبیه کارکنان برخوردم: یک موش را در قفسی قرار می دهیم که اهرمی فلزی در آن تعبیه شده است. هر بار که موش، اهرم را فشار می دهد، سه وضعیت ممکن است رخ بدهد:
  1. از سوراخ کنار قفس، برای موش غذا می افتد
  2. هیچ اتفاقی نمی افتد
  3. جریان کوچکی در اهرم فلزی برقرار می شود که موش را آزار می دهد
بعد از مدتی که موش حسابی با این اهرم آشنا شد، چه اتفاقی می افتد؟ احتمالا درست حدس زده اید؛ او اهرم را فشار نمی دهد!
اما همین آزمایش را با مدل دیگری تکرار می کنیم که در آن، حالت سوم حذف شده است. موش با فشار دادن اهرم، یا غذا گیرش می آید یا نمی آید؛ در هر صورت جریمه نمی شود. به تجربه ثابت شده که در این حالت، موش مرتبا اهرم را تحریک می کند.

نتیجه ای که از این آزمایش گرفته می شود این است که افراد باید فضا داشته باشند که اشتباه کنند، و جریمه اشتباه هم نباید آن چنان سنگین باشد که آن ها را از عمل کردن و تلاش کردن منصرف کند.

بد نیست اینجا یک پرانتز باز کنم:
در همان مبحث تضویق و تنبیه، گفته می شود که تشویق هم نباید پشت بند هر حرکت خوب پرسنل باشد. در همان آزمایش قبل، این بار طور دیگر تکرار کردند: هر بار که موش اهرم را فشار می داد، غذایی برایش می افتاد. نتیجه این شد که موش فقط هر موقع که غذا می خواست، اهرم را فشار می داد، حال آنکه در حالت دوم، موش مرتبا اهرم را می فشرد چون معلوم نبود کی غذا می افتد.
پرسنل، فرزاندان و خلاصه افراد را باید هر از گاهی به صورت تصادفی تشویق نمود، و الا اگر فرزند یا کارمند از نظر روانی نیاز به تشویق نداشته باشد، نیازی هم به خوب کار کردن یا خوب رفتار کردن نخواهد دید.

پرده سوم
امیر مومنان، علی (ع) در نامه 53 نهج البلاغه به مالک اشتر می فرمایند:
"ملتى كه حق ضعيفان را از زورمندان با صراحت نگيرد،هرگز پاك ‏و پاكيزه نمى‏ شود و روى سعادت نمى ‏بيند"
اگر در معنای این جمله دقت کنیم، خواهیم فهمید که لازمه چنین حالتی آن است که مردم بتوانند انتقاد کنند، ولو اینکه این انتقاد اشتباه هم باشد! اگر فقط اجازه انتقاد درست را بدهیم که همان داستان معلم می شود و همان قضیه موش! به جایی خواهیم رسید که دیگر کسی اساسا انتقاد نخواهد کرد! افراد که لزوما از پیش نمی دانند انتقادشان صحیح و بجا هست یا نه؟ بسیاری از افکار هم هست که در بوته عمل به نقد گذاشته می شود. اگر فضای جامعه را آنچنان بسته نگاه داریم که هر کسی، نظر و فکری را مطرح کرد که اشتباه بود، جریمه سنگین بدهد، راه تولید فکر را بسته ایم و جنبش نرم افزاری، اتفاق نخواهد افتاد. در این صورت، آیا جامعه سعادتمند خواهد گردید یا خیر؟ شاید بتوان این نتیجه را گرفت که آزادی مورد نظر اسلام، آزادی موافقت کردن نیست، بلکه آزادی مخالفت کردن است، و آن هم نه لزوما مخالفت صحیح، بلکه مخالفتی که ممکن است دست آخر اشتباه هم از کار در بیاید. اما مگر نه اینکه راه بالندگی و رشد مردم، در آزاد بودن و اشتباه کردن و یاد گرفتن است؟

۴ نظر:

  1. مثل همیشه عالی است. ولی اگر بدانیم این شاگرد فقط برای خیط کردن معلم این نقد را انجام داده.چطور؟به نظر شما معلم دیوانه است به کسی که مثلا گفته " آقا معلم شما کمی در کلاس خشک هستید" حتی اگر حرفش هم درست نباشد بیاید شاگرد را بیاندازد از کلاس بیرون؟
    اما اگر شاگرد به معلم گفت : " کی تو رو کرده معلم ما؟! آخه تو درس دادن بلدی؟!" این هم یک نقد است.ولی خود نقد هتاکانه یا مغرضانه ، نقد بقیه را هم خراب می کند. اصلا اصلا نمی خواهم عمومیت بدهم مساله را.نمی خواهم بگویم همیشه اینطور است . ولی موضوع جامعه از رفتار موش خیلی پیچیده تر به نظرم آمد.

    پاسخحذف
  2. قبول دارم که رفتار جامعه بسیار بسیار از رفتار موش پیچیده تر است. از رفتار معلم و کلاس درس هم. اما ناگزیریم از مدل سازی و تعمیم مدل ها.
    در مورد نقد هتاکانه و مغرضانه، خیلی جای تامل هست. یک بار باید مفصل راجع بهش بنویسم. در مورد اینکه باید نسبت به نقد مغرضانه، واکنش جداگانه ای نشان بدهیم، هنوز چنین نظری ندارم. دست یافتن به نیت انسان ها کار پیچیده ای است و خطرناک. از کجا معلوم واقعا مغرضانه بوده؟ شاید آن دانش آموز نیت خوبی هم داشته، اما طرز بیان مناسبی نداشته؟! خلاصه پیچیده است...

    پاسخحذف
  3. سلام...
    در پایان یکی از پست ها یتان گفته بودید "اگر توانستید فیلتری درست کنید که هر کسی نتواند رییس جمهور شود، دیگر این دغدغه ها را هم نخواهید داشت. فعلا که این اتفاق نیفتاده است، پس خوش باشید..." فکر میکنم میتوانید به جای کلمه ی ریس جمهور هر عنوان حقوقی دیگری را هم بگذارید و جمله نسبتا صادق است .
    مثلا معلم .
    فکر میکنم اگر معلم واقعا برای این کار تعلیم و تربیت شده باشد برای هر دانش آموزی از اول سال حساب جداگانه ای باز میکند و در طول دوره ی تحصیلی با هر دانش آموزی مطابق شان آن دانش آموز رفتار میکند.
    مدرسه ی خوب مرتب بر کار معلم نظارت دارد با به روش های مختلف معلم ارزشیابی میشود.
    چنین معلم و مدرسه و سیستمی با معیار های از پیش تعیین شده شاید دانش آموزی را هم از کلاس اخراج کنند .

    پاسخحذف
  4. آقای ابراهیمیان سلام
    یک
    این لینکی که برای شما میذارم رو شاید به سختی بشه به مطلب شما ارتباط داد ولی فکر کنم که خوندنش مفید باشه:
    http://1pezeshk.com/archives/2008/12/milgram-experiment.html

    دو:
    سیستم نظر سنجی وبلاگتون خیلی اذیت میکنه، اجازه کپی پیست نمیده و ده بار ارور میده تا یه نظر رو پست کنه. اگر زحمتی نیست یک فکری بکنین.

    سه:
    این مطالب المشاهدات فکر کنم خیلی خیلی مفید باشه برای همه. اگر اشکال نداره به دوستام لینک بدم.

    بدرود

    پاسخحذف