۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

ای مرد! صبور باش...

خدای رحمت کند حاج اسماعیل دولابی را، که عارف واصلی بود و چه زیبا و دلنشین سخن می گفت. در هر جمله اش، به خوبی های خدا اشاره می کرد و جلوه های او در دنیا و زمین و آسمان و زندگی و انسان ها را هنرمندانه بر می شمرد. چند سالی است که مجالس او در کتاب هایی با عنوان "طوبای محبت" منتشر می شود. اصولا این مرد، چیز نازیبایی در عالم هستی نمی بیند؛ هر چه می بیند زیبایی و جمال است؛ چرا که جز جلوه هایی از حق نمی بیند.

حاج اسماعیل تلاش می کند جلوه هایی از این حسن را نشانمان بدهد، من و شما البته به آن نگاه عارفانه او نرسیده ایم؛ و لذا نمی توانیم او را و گفته های او را درک کنیم. چه بسا حرف های او برایمان عجیب باشد.

در کتاب چهارم از سری "طوبای محبت"، به این عبارت ها برخوردم که از اتفاق دیدم چقدر مناسب مردی است که این روزها زندانی است و ظاهرا گرفتار مصیبت شده است؛
امیدوارم وقتی که در دنیا مصیبتی دیدید، بدانید که خدا کمی تأسی به آنها را نصیب شما کرده است؛ به آن پشت نکنید و گریه نکنید. مصیبت چه از اولاد، چه از پدر، چه از مادر، چه از مال، چه از آبرو و چه از هر چیز دیگر. حتی اگر یک خار به پایت رفت، یاد آنها کن. در کربلا همه چیز هست. بچه های کوچک گاهی از شتر می افتادند و وقتی که راه می رفتند خارهای مغیلان به کف پایشان می رفت. اگر خاری در دنیا به پایت رفت، خب برود! اساسا صحنه کربلا برنامه مومنین از گذشته ها و آینده هاست. وقتی که برنامه را دیدی وحشت نکن، زیرا راه خداست.
این جملات را به محمد نوری زاد تقدیم می کنم.

پس نوشت: اینجانب ضمن احترام به آقای نوری زاد، در مورد مجرم بودن یا نبودن هیچ کس قضاوتی نمی کنم به یک دلیل خیلی ساده: صلاحیت آن را ندارم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر