۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

در نکوهش حال مذهبی بدون معرفت

یکی از آفت هایی که چندین سال است دامنگیر بچه مذهبی ها و هیئت ها شده است، اولویت دادن به "حال" مذهبی و احساسات صرف است که غالبا با معرفت، دانش و بینش صحیح دینی فاصله زیادی هم دارد. این روند همان است که باعث شده در مراسم مذهبی و عزاداری یا مولودی، سخنرانی به حاشیه رانده شود و مجالس دست یک سری مداح و سینه زن و گریه کن حرفه ای باشد. جالب است که خیلی از این مداح ها و پامنبری های حرفه ای، حتی اهل نماز و روزه نیستند و فسادهای دیگری هم از آنها دیده می شود. نمی خواهم بگویم احساسات مذهبی یک سره ناپسند هستند و کلا نباید احساسات مذهبی مردم را تحریک کرد و همواره باید در حال شنیدن وعظ و خطابه باشیم؛ اما نباید فراموش هم بکنیم که اصل بر افزایش معرفت اسلامی و شناخت سیره معصومین (ع) است. اگر این معرفت حاصل نشد، احساسات مذخبی نه تنها فایده ندارد، بلکه از آن جهت که با تعقل و بینش و منطق همراه نیست، به سادگی به انحراف کشیده می شود و بازیچه دست این و آن می گردد.

یک سخنران معروف در تهران هست که همواره در سخنرانی هایش، تاکید خاصی بر روی "حال" معنوی دارد و خودش هم اغلب با حالت گریه سخن صحبت می کند. اما متاسفانه در صحبت هایش کمتر اثری از معرفت صحیح اسلامی می بینیم. بیشتر به نقل از خاطرات و حکایات از بزرگان دین می پردازد و از "حال" خوب آنها صحبت می کند تا از معرفتی که به آن رسیدند یا طریقی که به آن حال خوب دست یافتند.

ایشان که "حاج کاظم صدیقی" نام دارد، اتفاقا عضو دادگاه روحانیت هم هست و مواضع تندی هم از او به یاد می آورم که روی سخنم نیست. یکی از دوستان نقل می کرد که در زمان حیات مرحوم آیت ا... بهاءالدینی که از عرفای به نام اما کمتر شناخته تهران بود، به اتفاق آقای صدیقی می خواستیم خدمت ایشان برسیم. آقای صدیقی قبل از ورود به بیت آقای بهاءالدینی، عنوان کردند که آقای بهاءالدینی چشم برزخی دارند و صورت حیوانی افراد را می بینند؛ لذا مادامی که پیش ایشان هستید، مرتب زیر لب بگویید "یا ستار العیوب" تا خداوند باطن شما را از ایشان مخفی نگه دارد و آبرویتان نرود!

این فرمایش آقای صدیقی نشان می دهد که ایشان چقدر از بینش صحیح اسلامی بهره برده اند. باید از ایشان پرسید کدام مهمتر است؟ اینکه آبرویمان پیش فردی مثل آقای بهاءالدینی نرود یا اینکه در قیامت وارد جهنم خود ساخته نشویم؟ اگر فردی مثل آقای بهاءالدینی به لطف خدا و ممارست بر تقوی، به مرحله ای رسیده است که مثل یک طبیب حاذق، با دیدن بیمار، به سرعت و درستی بیماری را تشخیص می دهد و ممکن است راهنمایی بکند که برای بیمار مفید باشد، باید با اذکاری چشم طبیب را بر روی بیمار ببندیم؟

آیا برایمان کافیست که دیگران ما را دارای "حال" خوب بدانند و از درون پوسیده باشیم؟ سخنی است که منسوب به عمر، خلیفه دوم است که گفت : النار و لا العار، یعنی به جهنم می روم ولی ننگ نمی کشم. بعضی وقت ها یک گفته آدمی، ریشه در چه بی اعتقادی ها که ندارد. خدا ما را این حالات مصون بدارد.

می گویند آقای صدیقی، قرار است امام جمعه موقت تهران هم بشوند.

۱ نظر: