۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

هاله های تقدس، کلفت اما نازک

محمد نوری زاد را از سالهای 76 و 77 که مقالاتش را در روزنامه کیهان دنبال می کردم می شناسم. قلم شیوایی داشت و با اینکه مخالف اصلاحات بود، بر خلاف دیگر نویسنده های کیهانی، رگه هایی از انصاف هم در سخنانش بود. بعدها چند باری هم در تلویزیون دیده شد و سریالی هم ساخت و غیره.

در ماجراهای اخیر، به صورت اتفاقی وبلاگش را دیدم و آن را دنبال می کنم. او خیلی خوب توانسته تعصبات جناحی را کناری بگذارد و منصفانه بنویسد. خودش هم اشاره کرده که خیلی زیر فشار همفکران قدیمی است.

در این پستش، به نکته خیلی خوبی اشاره کرده است:
شما درهر مقام و موقعیتی می توانی به رییس جمهور آمریکا ناسزا بگویی و مواخذه هم نشوی. اگر چه بلحاظ اخلاقی، گوینده ناسزا، از بلندای انسانی خود سقوط می کند اما بلحاظ حقوقی، گوینده ناسزا مجرم تلقی نمی شود.
متاسفانه یک مشکل به نظر من عمده در کشور ما همین است که دور افراد، یک هاله تقدس کشیده ایم که از بتون هم محکمتر است تا آنجا که هر گونه انتقاد از آن فرد، به مخالفت با نظام اسلامی و بعد هم اسلام تعبیر می شود. اما این هاله تقدس از طرفی حتی از تار عنکبوت هم سست تر است چون ظاهرا با کوچکترین انتقادی، عده ای نگران پاره شدنش می شوند!

نباید اینگونه باشد. همانطور که قبلا هم گفتم، باید بین خود افراد و رفتارشان تفکیک قایل شد و اگر این کار را بکنیم، دیگر انتقاد از افراد که معمولا ناظر به عملکرد آنها می باشد، حتی اگر تقدسی هم برای "مقامشان" فرض شود، مانع تقدس آن "مقام" نخواهد بود. دو نکته در اینجا ضروری است:
  1. باید همواره به مقامات کشور یادآوری نمود و باید به این باور برسند که یا نباید خود را در معرض مسوولیت های عمومی کشور قرار بدهند، و مثلا بروند به گوشه ای و به مطالعه یا کسب و کارشان بپردازند، و یا اگر آمدند و مقام و مسوولیت رسمی با حوزه تاثیر گذاری وسیع را پذیرفتند، "انتقاد" از لوازم و اجزاء جدانشدنی این مناصب است.
  2. حتی اگر توهینی به یکی از مقامات کشور شد، دستگاه های قضایی باید بین توهین به "شخصیت حقیقی" آن فرد و "شخصیت حقوقی" او تفاوت قایل شوند. یعنی اگر کسی، فارغ از مسوولیت های فردی، به او توهین کرد و مثلا او را دزد یا زناکار خواند، کاملا قابل پیگیری است؛ آنهم پیگیری مثل موارد مشابه برای مردم عادی؛ اما اگر کارآمدی او را برای منصبی که در آن هست زیر سوال برد، اصولا دستگاه قضایی نباید وارد چنین بحث هایی بشود چون باید همه بپذیریم که "انتقاد" جزء جدانشدنی این مناصب و مقام ها است.
ائمه معصومین (ع) حتی در مورد انتقاد از خودشان نیز عکس العمل نشان نمی دادند. بارها نقل شده که افرادی نزد امام محمد باقر (ع) می رسیدند یا امام حسن مجتبی (ع) و به ایشان ناسزا می گفتند. در مورد امیرالمومنین نقل شده است که در هنگام خلافت و قدرت ظاهری که داشتند، در هنگام خطابه در مجلس، فردی وارد شد و دشنام داد. اصحاب ایشان معمولا از کوره در می رفتند و می خواستند حرکتی انجام بدهند و فرد را با قوه قهریه ادب کنند، اما حضرات آنها را منع می کردند و سپس با روی خوش از ناسزادهنده پذیرایی و استقبال می کردند. تا جایی که اغلب موارد، فرد پشیمان شده و با حضرت دوست می شد. از نقطه نظر مهارت های اجتماعی هم که نگاه بکنی، راه و روش دفع انتقاد و ایجاد علاقه و شناخت، زور و عصبانیت نیست، بلکه احترام و محبت است.

رفتاری که ائمه (ع) با ملحدان و کافران و زندیق ها که اساسا خدا را قبول نداشتند، با رفتاری که ما نسبت به مخالفان فلان حکم اسلامی یا ولایت فقیه داریم، زمین تا آسمان فرق دارد. هر چه آن بزرگواران با احترام و منطق، با مخالفانشان بحث و مناظره می کردند، در عوض، منطق ما آن است که افراد را به جرم مخالفت فکری، به زندان بیاندازیم و بعد هم ... آن ماجراها در زندان...

بله، ممکن است بگویید حضرت علی (ع) هم با معاویه و خوارج، وارد جنگ شد! درست است؛ اما دقت کنید که چقدر در ابتدا با آنها بحث کرد، دلیل و منطق آورد، ابن عباس را فرستاد، نامه نگاری کرد. دست آخر هم تا دشمنان، جنگ را آغاز نکردند، حضرت هیچ گونه حرکتی نکرد. حتی اصحاب گفتند می دانیم که خوارج دارند برای جنگ آماده می شوند؛ حضرت فرمودند تا وقتی دست به شمشیر نبرده باشند، آزادند در جامعه زندگیشان را بکنند.

واقعا تفاوت عملکرد ما مدعیان پیروی از معصومین با آنها تا کجاست؟ ای کاش حداقل ادعای پیروی نمی کردیم که آبروی آنها نرود. نقل است که معصوم (ع) به شیعیان خود فرمود "مایه زینت و آبروی ما باشید، نه مایه ننگ و شماتت ما". (کونوا زینا لنا، لا شینا لنا)

و اینجاست که آدم متوجه می شود چرا ائمه (ع) در مقابل انواع نسبت ها به خدا، نگران پاره شدن هاله تقدس "خدا" نبودند! چون این تقدس، ساخته بشر نیست که با این چیز ها برود، و اگر با این انتقادها رفتنی است، همان بهتر، بگذار برود که سست است و خدایی نیست. اما اگر هاله ای بشر ساخته بود، باید هم نگران پاره شدنش باشند، چون سست و بی عنصر است. اما تاریخ نشان داده که همه این هاله های ساختگی، دیر یا زود پاره می شوند. این سنت خداست...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر