۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

در مورد آقای منتظری - 1

نگاه رسمیی که در حکومت و رسانه های حکومتی نسبت به آقای منتظری ارائه می شده و می شود، این است که ایشان یک فقیه مبرز در زمینه علمی بود، اما از دید سیاسی لازم و کافی برخوردار نبود و لذا همان بهتر که فقط به درس و استادی می پرداخت. یادم هست که کیهان، همواره ایشان را "شیخ ساده لوح" خطاب می کرد و صد البته همین "برچسب" کافی بود که خواننده، با پیش داوری القاء شده، مطالب نویسنده را باور کند، یا حداقل کنکاشی در این زمینه به خرج ندهد.

باید اعتراف کنم که تا مدتی، من هم اسیر و دست پرورده همین نگاه رسمی بودم. البته شناخت مختصری از ایشان داشتم. شهید مطهری در یکی از کتابهایشان که به نهج البلاغه پرداخته اند، ذکر خیری از آقای منتظری می کند و می گوید که سبب آشنایی ایشان (شهید مطهری) با نهج البلاغه، اصرار هم حجره ای وارسته شان (آقای منتظری) بوده است که او را ترغیب به شرکت در کلاس درس استادی در اصفهان می کند، آن هم در تعطیلات تابستانی حوزه (جالب است که شهید مطهری عنوان می کند که از ابتدا راغب نبودم به این کلاس بروم، و فکر می کردم خب! نهج البلاغه را می خوانیم دیگر! اما بعد که به اصرار آقای منتظری به این کلاس رفتیم، دیدم عجب چیزی را تا حالا از دست داده ام و ...) بگذریم.

شاید جایی به خود آمدم که آقای منتظری، فتوای جواز دست دادن با زنان نامسلمان، به شرطی که به قصد لذت نباشد را صادر کرد. شاید سال 80 بوده باشد. همان موقع با یکی از اساتید حوزه، در مورد این فتوا بحث می کردیم و اینکه مبنای استدلال آقای منتظری چیست. در واقع، برای این فتوا وجهی هم می شد قایل شد و اتفاقا نه تنها پر بیراه نبود، بلکه استدلال بسیار ظریفی هم مطرح شده بود.

یادم هست که در آن موقع، کیهان به این مساله خیلی می پرداخت و انواع و اقسام سرمقاله نویس و ستون نویس بودند که به این بهانه به مرحوم منتظری می پرداختند و می نواختندش. در واقع به جای آنکه به فتوا پرداخته شود، بیشتر به شخصیت آقای منتظری پرداخته می شد و اینطور عنوان می شد که ایشان ساده لوح که هست (در این شکی نبود!)، اما دیگر دارد از فرط بی دینی به کجا ها که نمی رسد!

همان موقع از خود پرسیدم مگر جای نقد فتاوای علما در روزنامه است؟ و اگر هم جایش واقعا در روزنامه است، چرا با ادله فقهی رد نمی شود؟ چرا فتاوای دیگر علما در روزنامه نقد نمی شود؟ مگر معروف نیست که امام (ره) هم فتاوایی داشتند که به دلیل آنها، تا مدتها در حوزه طرد شده بودند، از جمله حلال بودن شطرنج و ازون برون و غیره... چرا تنها با این فرد اینگونه برخورد می شود؟ آیا مجاز است با هر مجتهد دینی که عقاید سیاسی اش را نپسندیدیم، فتاوای دینی اش را هم زیر سوال ببریم؟

بعد به خاطر آوردم که هر چه از آقای منتظری در ذهن دارم، البته جز مطلب ستایش گونه شهید مطهری، همیشه به شخص آقای منتظری پرداخته شده نه به تفکرات و کارهایش. همیشه او را ساده لوح، بازیچه، مطرود و بدون بینش معرفی کرده اند و کسی هم نپرسیده که چرا به "حرف هایش" نمی پردازید نه به "شخصیتش". همین مرا بیشتر مشکوک کرد. مدت ها تلاش کردم تا بتوانم تصویری بدون پیش داوری در مورد ایشان در ذهنم بسازم. تصویری بر اساس گفته ها و کرده های خودش، نه پیش داوری های خوب و بد افراد...

مشخص است که آقای منتظری به امام (ره) و مقام معظم رهبری انتقاداتی را وارد کرده بودند. اما مگر این کار ایراد دارد؟ چه کسی گفته که امام، مقام معظم رهبری و یا خود آقای منتظری معصوم بودند و هستند؟ حالا یا آن بزرگواران اشتباه کرده اند، یا نکرده اند، و یا آقای منتظری به اشتباه انتقاد وارد کرده یا اینکه انتقادش بجا و درست بوده، اما هر چه هست، صرف انتقاد کردن ولو از بزرگان کار ناپسند، گناه و جرم نیست.

چیزی را می دانم و آن اینکه، اگر از کسی انتقاد بکنی و به جای پاسخ دادن، "شخصیت" تو را زیر سوال ببرد، معلوم است پاسخی برای آن انتقاد ندارد! همه ما این را در جریان مناظره های انتخاباتی درک کردیم. ان شاء الله در یک پست دیگر، در این مورد به تفصیل خواهم نوشت. بحثی تحت عنوان "محتوا و احساس"

۳ نظر:

  1. با سلام
    تامل در آیه ذیل خالی از لطف نیست : سوره مبارکه توبه آیه ۶۱
    وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۶۱﴾
    و از ايشان كسانى هستند كه پيامبر را آزار مى‏دهند و مى‏گويند او زودباور است بگو گوش خوبى براى شماست به خدا ايمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور مى‏كند و براى كسانى از شما كه ايمان آورده‏اند رحمتى است و كسانى كه پيامبر خدا را آزار مى‏رسانند عذابى پر درد [در پيش] خواهند داشت (۶۱)


    بد نیست به خاطرات این مرد شریف و وارسته مراجعه کنید

    پاسخحذف
  2. بنده هم مانند شما تحت تاثیر همین تبلیغات، احساس خوبی نسبت به آیت الله منتظری نداشتم، بدون اینکه شناختی از اخلاق و نظراتشان داشته باشم. تا اینکه از دوسال قبل مصاحبه ها و خاطرات ایشان در دوران پس از انقلاب را مطالعه کردم (از وبسایت ایشان).
    نکته مهم این بود که ایشان همیشه با احترام فراوان و مثل شاگردی در برابر استاد از امام خمینی یاد میکرد، و حتی با تمام سختی هایی که در سالهای اخیر کشیده بود، در سخنانش هرگز نشانه ای از کینه و عداوت نسبت به آیت الله خامنه ای یا سایر مسئولین یافت نمیشد، بلکه از سر دلسوزی برای حفظ انقلاب و رعایت حرمت مردم تذکر میداد، و برای انجام وظیفه سخن میگفت. حتی هرگز ندیدم به هتاکانی که به وی بی حرمتی کردند نیز از روی کینه حرفی بزند.
    من و امثال من باید معنای "الحب فی الله و البغض فی الله" را از ایشان بیاموزیم.
    بنظر من مهم نیست که من و شما تشخیص ایشان را صحیح بدانیم، بلکه آنچه مهم است این است که ایشان بعنوان یک مجتهد آنچه را که صحیح تشخیص میداد، برای انجام وظیفه بیان میکرد. حتی اگر این انجام وظیفه منجر شود که قدرت اول مملکت (ولی فقیه شدن) را از دست بدهد.
    دیروز در مصاحبه ای از آقای عبدالله نوری سوال کردند، وقتی آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری عزل شد چه احساسی داشت؟ وی پاسخ داد: "اصلا برای ایشان بی تفاوت بود این مسائل. یعنی آقای منتظری جزء ان انسانهایی بود که آن تعبیری که امیرالمومنین (ع) به ابن عباس میگوید که من وقتی از حکومت خوشحال میشوم که بتوانم اقامه حق بکنم، یا دفع باطل بکنم. من دنبال حکومت کردن نیستم. لذا هرگاه احساس میکرد نمیتواند از حقی دفاع کند، آن پست اصلا برایش معنا و ارزش نداشت".

    پاسخحذف
  3. سلام

    من فکر میکنم اطرافیان خیلی از بزرگان، در غلوهایی که در شخصیت اون فرد میشه، عامل و فاعل اند!
    ممکنه بنده خدا اصلا این طرز فکر رو نداشته باشه، اما مریدان میسازند آنچه نباید!

    ارادت!

    پاسخحذف