۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

فیلترنت و حقوق مردم

فیلترینگ اینترنت بحث تازه ای نیست. فقط هم منحصر به ایران نیست. در خیلی از کشور ها، اینترنت فیلتر می شود. در واقع، فیلترینگ لزوما چیز بدی هم نیست؛ خصوصا برای مقابله با سایت های خلاف اخلاق و مطالب منافی عفت.

این هم قابل درک است که حکومت ها علاقه دارند صدای مخالفان خود را محدود کنند. البته این خواسته حکومت ها و دولت ها، "حق" آنها نیست و لذا منطقی و عادلانه نیست، اما می شود "درک" کرد که شاید همه حکومت ها دوست داشته باشند سخنی بر خلاف آنچه آنها می پسندند زده نشود و کلا رسانه ها زیر نظر دولت ها باشند.

البته چیزی که من از اسلام و آنچه عقلای جهان بر آن صحه می گذارند می فهمم، و بسیاری از علمای اسلام و از جمله شهید مطهری هم در کتاب "پیرامون انقلاب اسلامی" آن را شرح می دهد، با این منافات دارد. هدف اسلام، رشد و تعالی فهم و شعور و عقل مردم است، و این مهم با یک فضای بسته که افکار مختلف نقد نمی شوند و آزادی بیان وجود ندارد، حاصل نمی شود. بگذریم...

حرفم این بود که فیلترینگ در دنیا وجود دارد، و در ایران ما نیز هم، و حکومتها هم از بستن صدای مخالفان ناراحت نمی شوند (شاید خوشحال هم بشوند!) و لذا طبیعی است که این فیلترینگ را به رسانه های منتقدان هم تسری بدهند. و این همان کاری است که در مورد بسیاری از رسانه ها، از جمله سایت بازتاب و به تازگی سایت آینده نیوز هم رخ داد. تا اینجا همه چیز برای من قابل درک است. اما نکته ای که نمی توانم درک کنم آن است که آیا فقط حکومت ها حق دارند، و مردم در قبال دولت ها از حقوقی بهره مند نیستند؟ مردم هم حقوقی دارند، و حتما یکی از آن حقوق مسلم آن است که بدانند در صورت ارتکاب چه کاری، مشمول چه جریمه ای می شوند. یعنی شفافیت قانون؛ یعنی قانون، تنظیم و تصویب گردد، عادلانه هم تدوین شود و ابلاغ هم بشود.

چرا حداقل برای حفظ ظاهر هم که شده، ملاک های توقیف و فیلتر کردن سایت ها به صورت شفاف، تدوین و تصویب نمی شود تا همه دنیا بدانند چرا و به چه دلیل یک سایت - حتی منتقد - مشمول فیلترینگ می شود؟ مثلا بگویند اگر وبسایتی مشمول حداقل یکی از این 500 مورد شود، برای 2 بار اول اخطار مکتوب داده می شود - که سایت موظف است آن را به مدت مثلا 2 هفته در وبسایت نمایش بدهد - و برای بار سوم، به مدت یک ماه یا مثلا حتی به مدت دائم، توقیف و فیلتر می گردد. کسی از چنین قانونی خبر دارد؟

۱ نظر:

  1. حکایت آزادی بیان توی مملکت ما حکایت مجروحی است که دل و روده اش بیرون ریخته و مغزش از هم پاشیده. اما به هر نحو ممکن می خواهند زنده نگهش دارند و هیچ کس حاضر نیست بهش تیر خلاص بزند. یکی نیست به اینها بگوید خوب عزیز من... چه فایده دارد زنده نگه داشتن همچین موجودی؟! بیا یک تیر خلاص بهش بزن هم خودت رو راحت کن هم ما رو. اینجوری که شما نگهش داشتی، آدم هروقت نگاهش می کند دلش ریش می شود و حالت تهوع می گیرد.
    هروقت هیچ بهانه ای دم دستشان نیست می گویند رسانه های مخالف دولت لجن پراکنی می کنند. آخر کدام رسانه؟!!
    تیر خلاص هم نعمتی بود واسه خودش ها!

    پاسخحذف